کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استخلاط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استخلاط
لغتنامه دهخدا
استخلاط. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) استخلاط بعیر؛ قضیب فروبردن او در شرم ناقه . (از منتهی الارب ). گشنی کردن اشتر. (تاج المصادر بیهقی ). بررفتن اشتر نر بر اشتر ماده .
-
جستوجو در متن
-
گشنی کردن
لغتنامه دهخدا
گشنی کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جفت شدن . نزدیکی کردن . بر ماده برشدن : حائض ؛ ناقه ای که نر بر وی گشنی نتواند کرد از تنگی اندامش . (السامی فی الاسامی ). استخلاط؛ گشنی کردن اشتر. (تاج المصادر بیهقی ).