کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استخفاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
استخفاف
/'estexfāf/
معنی
خفیف کردن؛ سبک کردن؛ خوار کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. اهانت، تحقیر، خفت، هتک
۲. خواری، سبکی
فعل
بن گذشته: استخفاف کرد
بن حال: استخفاف کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
استخفاف
واژگان مترادف و متضاد
۱. اهانت، تحقیر، خفت، هتک ۲. خواری، سبکی
-
استخفاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'estexfāf خفیف کردن؛ سبک کردن؛ خوار کردن.
-
استخفاف
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .)سبک داشتن ، خوار شمردن . ج . استخفافات .
-
استخفاف
لغتنامه دهخدا
استخفاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) سبک شمردن کسی را. (منتهی الارب ). سبک گردانیدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). سبک داشتن .(تاج المصادر بیهقی ): شنودم که بخلوتها خلعت ها را استخفاف کردند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 502). || خوار داشتن . (منتهی الارب ). سبکدا...
-
استخفاف
دیکشنری عربی به فارسی
بي احترامي , توهين , بي اعتباري , خوار شماري , کاهش , انکارفضيلت
-
جستوجو در متن
-
خوار شماری
دیکشنری فارسی به عربی
استخفاف
-
انکارفضیلت
دیکشنری فارسی به عربی
استخفاف
-
بی احترامی
دیکشنری فارسی به عربی
ازدراء , استخفاف , وقاحة
-
بی اعتباری
دیکشنری فارسی به عربی
استخفاف , استياء , سوء السمعة
-
توهین
دیکشنری فارسی به عربی
استخفاف , اهانة , تشهير , مخالفة , وقاحة
-
سبکداشت
واژگان مترادف و متضاد
کوچکشماری، تحقیر، استخفاف، خوارداشت ≠ بزرگداشت، تعظیم
-
اعزاز
واژگان مترادف و متضاد
احترام، اکرام، بزرگداشت، پاس، حرمت، گرامیداشت ≠ استخفاف
-
کاهش
دیکشنری فارسی به عربی
استخفاف , اهدا , تخفيض , خصم , نقصان , هبوط , هدوء
-
متاساة
لغتنامه دهخدا
متاساة. [ م ُ ] (ع مص ) (از«ت س و») رنجانیدن کسی را و استخفاف او کردن . (آنندراج ). تاساه متاساة، رنجانید وی را و استخفاف او کرد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).