کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استخدام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
استخدام
/'estexdām/
معنی
۱. کسی را برای خدمت خواستن، در برابر پرداخت حقوق معیّن.
۲. گماشته شدن به شغلی.
۳. (ادبی) در بدیع، آوردن لفظی که با یک کلمه یک معنی و با کلمۀ دیگر معنی دیگری داشته باشد، مانندِ این شعر: من ایستادهام که کنم جان فدا چو شمع / او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد (حافظ: ۲۹۶).
۴. استفاده از: خاقانی در استخدام قافیههای دشوار تعمد داشته است.
فرهنگ فارسی عمید
برابر فارسی
کارگماری، بکارگیری، کارده
فعل
بن گذشته: استخدام کرد
بن حال: استخدام کن
دیکشنری
employ, employment, hire, recruitment
-
جستوجوی دقیق
-
استخدام
فرهنگ واژههای سره
کارگماری، بکارگیری، کارده
-
استخدام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'estexdām ۱. کسی را برای خدمت خواستن، در برابر پرداخت حقوق معیّن.۲. گماشته شدن به شغلی.۳. (ادبی) در بدیع، آوردن لفظی که با یک کلمه یک معنی و با کلمۀ دیگر معنی دیگری داشته باشد، مانندِ این شعر: من ایستادهام که کنم جان فدا چو شمع...
-
استخدام
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) به خدمت گرفتن ، به کار گماشتن .
-
استخدام
لغتنامه دهخدا
استخدام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خدمت خواستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). اختدام . (منتهی الارب ). خدمت خواستن . خادم خواستن . بچاکری و خادمی گرفتن . برای خدمت خواستن . چاکر داشتن خواستن از کسی یعنی از وی خواستن که چاکر او باشد. || استخدام ، هو ان یذ...
-
استخدام
دیکشنری عربی به فارسی
استعمال کردن , بکار گماشتن , استخدام کردن , مشغول کردن , بکار گرفتن , شغل
-
استخدام
دیکشنری فارسی به عربی
توظيف
-
واژههای مشابه
-
استخدام کننده
دیکشنری فارسی به عربی
رب العمل
-
استخدام کردن
دیکشنری فارسی به عربی
استخدام , اشغل
-
استخدام القوّات المسلّحة
دیکشنری عربی به فارسی
به كارگيرى نيروهاى مسلح , استفاده از افراد (نيروهاى) مسلّح , توسّل به نيروهاى مسلّح
-
نو اموز استخدام کردن
دیکشنری فارسی به عربی
مجند
-
جستوجو در متن
-
hiring
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استخدام، کرایه دادن، استخدام کردن، اجیر کردن، کرایه کردن
-
recruiting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استخدام، نو اموز استخدام کردن، نیروی تازه گرفتن
-
recruited
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استخدام شده، نو اموز استخدام کردن، نیروی تازه گرفتن