کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استحیاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
استحیاء
معنی
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) شرم داشتن ، شرم کردن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
استحیاء
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) شرم داشتن ، شرم کردن .
-
استحیاء
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (مص م .) زنده نگه داشتن .
-
استحیاء
لغتنامه دهخدا
استحیاء. [ اِ ت ِح ْ ] (ع مص ) شرم داشتن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). باک داشتن . حیا داشتن . شرمندگی . خجلت . خجل . شرم . حیا کردن . استحاء. || زندگی خواستن . || زنده گذاشتن . (زوزنی ). استبقاء. زنده داشتن . واگذاشتن . زنده و باقی...
-
واژههای مشابه
-
استحياء
دیکشنری عربی به فارسی
كمرويى , شرم , حيا كردن
-
جستوجو در متن
-
كمرویى
دیکشنری فارسی به عربی
استحياء
-
حیا كردن
دیکشنری فارسی به عربی
استحياء
-
شرم
دیکشنری فارسی به عربی
خزي ، استحياء
-
مستحی
لغتنامه دهخدا
مستحی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) مخفف مستحیی . نعت فاعلی از استحیاء. (اقرب الموارد). رجوع به مستحیی و استحیاء شود.
-
مستحیی
لغتنامه دهخدا
مستحیی . [ م ُ ت َح ْ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استحیاء. شرمگن . شرمگین . خجلت زده . (اقرب الموارد). رجوع به استحیاء شود.
-
استحاء
لغتنامه دهخدا
استحاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ستردن موی . (منتهی الارب ). || شرم داشتن از کسی . استحیاء.
-
خثر
لغتنامه دهخدا
خثر. [ خ َ ث َ ] (ع مص ) استحیاء. || در خانه ماندن و برای کسب و روزی از خانه بیرون نرفتن . رجوع به خَثر شود.
-
انقداع
لغتنامه دهخدا
انقداع . [ اِ ق ِ ] (ع مص ) بازایستادن .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). استحیاء. (از اقرب الموارد). واایستیدن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
خجل
لغتنامه دهخدا
خجل .[ خ َ ج َ ] (ع اِ) شرم . استحیاء. شرمندگی . شرمساری . شرمنده شدگی . شرمسارشدگی . (یادداشت بخط مؤلف ). || فریفتگی بر توانگری . (یادداشت بخط مؤلف ).