کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استحکام خام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
green strength
استحکام خام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سراميک] استحکام مکانیکی قطعۀ سرامیکی در حالت خام
-
واژههای مشابه
-
bending strength
استحکام خَمِشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار، مهندسی مواد و متالورژی] مقاومت جسم در آزمایش خمش تا قبل از گسیختن
-
cryptographic strength
استحکام رمزنگاشتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی] معیاری مبتنی بر شمار که برای شکست یک سازوکار رمزنگاشتی لازم است
-
tensile strength
استحکام کششی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک، مهندسی بسپار] بیشترین تنش کششی تحملپذیر برای هر ماده بیآنکه گسیخته شود
-
ultimate strength
استحکام نهایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] بیشترین تنش تحملپذیر برای هر ماده بیآنکه تغییر شکل دائمی دهد یا شکسته شود
-
استحکام (استحکامات)
دیکشنری فارسی به عربی
تحصين
-
bulk strength
استحکام کُپهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] میزان استقامت مکانیکی هر واحد حجم جسم جامد
-
ultimate tensile strength
استحکام کششی نهایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] بیشینۀ باری که نمونهای از جسم در برابر کشش میتواند تحمل کند
-
جستوجو در متن
-
کلوخ چین
لغتنامه دهخدا
کلوخ چین . [ ک ُ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) پشته ای که از کلوخهای چیده سازند و چندان استحکام ندارد. (از آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). توده ای از کلوخهای روی هم نهاده . (ناظم الاطباء) : اثر! شکفتگی طبعها در این ایام از این غزل که تو کردی کلوخ چین پیداس...
-
بش
لغتنامه دهخدا
بش . [ ب َ ] (اِ) پش . مطلق بند را گویند. (از برهان ). هر بندی عموماً. (ناظم الاطباء) (غیاث ) (از رشیدی ). بند هر چیز عموماً. (آنندراج ). بند بود آهنین یا مسین یا رویین . (لغت فرس اسدی ). بند و زنجیر. (فرهنگ شاهنامه ٔ شفق ). بند مطلق . (سروری ). || ب...
-
حب البان
لغتنامه دهخدا
حب البان . [ ح َب ْ بُل ْ ] (ع اِ مرکب ) پسته ٔ غالیه . (بحر الجواهر) (ریاض الأدویة). تخم غالیه . فستق الهاویة. جوزبوا. جوزبویا. جوزالطیب . چارگون . جارگون . شوع . صاحب اختیارات گوید: دانه ایست به شکل فستق اما پوست وی تنک بود و سهل شکن باشد و آنرا ف...
-
هوس
لغتنامه دهخدا
هوس . [ هََ وَ ] (ع اِ) نوعی از جنون . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || هلاک . (اوبهی ). || خواهش و آرزو و ریژ وهوا و آرزوی نفس . (ناظم الاطباء). پویه . بویه . میل . هوا. خواست دل . میل و خواهش موقت و ناپایدار. در تداول فارسی به معنی خواهش است بی اس...
-
بست
لغتنامه دهخدا
بست . [ ب َ ] (اِ) سد. (برهان ) (هفت قلزم ). بند و سد. (ناظم الاطباء). || (مص مرخم ) بستن . سد نمودن . (انجمن آرا) (آنندراج ). بستن و سد کردن . (فرهنگ نظام ) : و حصارها بر آمل و ساری بست فرمود و بکهستانها قلعه ها ساخت . (تاریخ طبرستان ).هم از بامدادا...