کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استحباب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
استحباب
/'estehbāb/
معنی
۱. (فقه) مستحب بودن امری.
۲. [قدیمی] خوب و نیکو شمردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
استحباب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'estehbāb ۱. (فقه) مستحب بودن امری.۲. [قدیمی] خوب و نیکو شمردن.
-
استحباب
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - خوب و نیکو شمردن . 2 - مستحب دانستن .
-
استحباب
لغتنامه دهخدا
استحباب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دوست داشتن . || استحباب بر؛ برگزیدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). گزیدن بر. اختیار. ترجیح . نیکو شمردن چیزی را. (از منتهی الارب ). || سزاوار شدن . || تا دیر ماندن آب در شکنبه ٔ شتر و تشنه ناشدن وی از آن ...
-
جستوجو در متن
-
مستحبة
لغتنامه دهخدا
مستحبة. [ م ُ ت َ ح َب ْ ب َ ] (ع ص ) تأنیث مستحب . نعت مفعولی است از مصدر استحباب . رجوع به استحباب و مستحب شود.
-
استحباباً
لغتنامه دهخدا
استحباباً. [ اِ ت ِ بَن ْ ] (ع ق ) از راه استحباب . بجهت مستحب بودن .
-
مستحب
لغتنامه دهخدا
مستحب . [ م ُ ت َ ح ِب ب ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استحباب . دوست دارنده و مهربان ودارای محبت . (ناظم الاطباء). رجوع به استحباب شود.
-
ﭐسْتَحَبُّواْ
فرهنگ واژگان قرآن
دوست داشتند-برگزيدند- ترجیح دادند(عبارت "يَسْتَحِبُّونَ ﭐلْحَيَاةَ ﭐلدُّنْيَا عَلَى ﭐلْئَاخِرَةِ " یعنی : زندگى دنيا را بر آخرت ترجيح مىدهند.حقيقت معناي استحباب اين است که آدمي جستجو کند تا چيزي را پيدا کند که دوستش بدارد ، و ليکن وقتی بعد از آن "علي...
-
يَسْتَحِبُّونَ
فرهنگ واژگان قرآن
ترجيح مي دهند (عبارت "يَسْتَحِبُّونَ ﭐلْحَيَاةَ ﭐلدُّنْيَا عَلَى ﭐلْئَاخِرَةِ " يعني : زندگى دنيا را بر آخرت ترجيح مىدهند.حقيقت معناي استحباب اين است که آدمي جستجو کند تا چيزي را پيدا کند که دوستش بدارد ، و ليکن وقتي بعد از آن "علي" بيايد ، معناي ايث...
-
مستحب
لغتنامه دهخدا
مستحب . [ م ُ ت َ ح َب ب ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر استحباب . دوست داشته شده . (آنندراج ) (اقرب الموارد). || پسندیده شده . (ناظم الاطباء). مستحسن . (اقرب الموارد). گزیده ٔ بر. مرجَّح . و رجوع به استحباب شود. || در اصطلاح فقهی ، آن فعل از عبادات که ر...
-
اقتضاء
لغتنامه دهخدا
اقتضاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) وام بازخواستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). وام بازاستدن .(تاج المصادر بیهقی ). || تقاضا کردن . (المصادر زوزنی ) (ناظم الاطباء). طلب نمودن : همیشه تا بجهان اقتضای طبع آن است که گرم و سرد برآید بخار از آتش و آب . مسعودسعد...
-
ندب
لغتنامه دهخدا
ندب . [ ن َ ] (ع ص ) مرد سبک در حاجت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). خفیف فی الحاجة. ظریف نجیب که چون خوانده شود به حاجتی بشتابد برای قضای آن و گفته اند آن شتابنده ٔ به سوی فضایل است . (از اقرب الموارد). رجل ندب ؛ مرد کارگزار. (مهذب الاسم...
-
برگزیدن
لغتنامه دهخدا
برگزیدن . [ ب َ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) قبول نمودن . اختیار نمودن . انتخاب کردن . (آنندراج ). برگزیدن برای خود. مستخلص کردن خود را. استخلاص کردن برای خویش . غث و سمین کردن . نخبه کردن . (یادداشت دهخدا). أثر. اِجتباء. (المصادر زوزنی ). اجتیال . اختصاص . ...
-
دوست داشتن
لغتنامه دهخدا
دوست داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) مهر و محبت داشتن به کسی یا چیزی . مهر ورزیدن . وداد. ود. مودة. علاقه و دلبستگی داشتن . (یادداشت مؤلف ). مایل بودن . (ناظم الاطباء). استحباب . (دهار) (ترجمان القرآن ) (تاج المصادر بیهقی ). احباب . تحبیب . (لغت نامه ٔ م...
-
تجوید
لغتنامه دهخدا
تجوید. [ ت َج ْ ] (ع مص ) سره کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). نیکو کردن و سره کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نیکو کردن . (فرهنگ نظام ). جَیّد گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نیکو کردن و جَیّد گردانیدن چیزی را. (از قطر...