کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استجزاز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استجزاز
لغتنامه دهخدا
استجزاز. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) به حد درو رسیدن : استجزاز بُرّ؛ به درو رسیدن گندم . (منتهی الارب ). به درو آمدن کشت . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ).
-
جستوجو در متن
-
مستجز
لغتنامه دهخدا
مستجز. [ م ُ ت َ ج ِزز ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استجزاز. گندم که به درو رسد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به استجزاز شود.
-
درو
لغتنامه دهخدا
درو. [ دِ رَ / رُو] (اِمص ) عمل قطع کردن ساقه های گندم یا چیدن ساقه های جو و دیگر حبوب . قطع کردن زراعت . (غیاث ). حصاد و چیدن غله و بریدن علف و غله ٔ رسیده و یا نیم رس با داس . (ناظم الاطباء). درودن . این کلمه با شدن و کردن صرف شود. حصد. صرام . دارا...