کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استجرار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استجرار
لغتنامه دهخدا
استجرار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) کشیدن . (منتهی الارب ). جرّ. (زوزنی ). || قدرت دادن کس را بر خویش و منقاد او شدن . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
مستجر
لغتنامه دهخدا
مستجر. [ م ُ ت َ ج ِرر ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استجرار. || کشنده . (اقرب الموارد). || قدرت دهنده کسی را بر خویش و منقادشونده . (آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به استجرار شود.
-
خارجه
لغتنامه دهخدا
خارجه . [ رِ ج َ ] (اِخ ) نام مردی بوده است .حکایت است که خارجه یکی از معتبران رؤسا و منعمان کدخدایان اصفهانی بود بسبب آنکه تمامت مال و منال و ضیاع و عقارات بغصب و تعدی از دست او انتزاع نموده بودند در پی رکن الدوله افتاد و مصاحب او روی به ری نهاد تا...