کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استبدال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
استبدال
/'estebdāl/
معنی
تبدیل شدن چیزی به چیز دیگر؛ جابهجایی؛ تغییر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
استبدال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'estebdāl تبدیل شدن چیزی به چیز دیگر؛ جابهجایی؛ تغییر.
-
استبدال
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .)1 - عوض کردن ، بدل نمودن . 2 - چیزی را به جای چیزی دیگر خواستن .
-
استبدال
لغتنامه دهخدا
استبدال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بدل گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). گرفتن چیزی را بدل چیزی . (منتهی الارب ). مبدل کردن چیزی را بچیزی . بدل کردن چیزی جای چیزی . || خواستن چیزی را عوض چیزی . (منتهی الارب ). اقتیال . استیهار: و ان اردتم استبدال زوج ...
-
جستوجو در متن
-
مستبدل
لغتنامه دهخدا
مستبدل . [ م ُ ت َ دَ ] (ع ص ) نعت مفعولی از استبدال . بدل کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به استبدال شود.
-
مستبدل
لغتنامه دهخدا
مستبدل . [ م ُ ت َ دِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استبدال . گیرنده چیزی را بدل چیزی و خواهنده چیزی را در عوض چیزی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). بدل کننده . (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به استبدال شود.
-
استیهار
لغتنامه دهخدا
استیهار. [ اِ ] (ع مص ) درازی کردن در کار. دراز کشاندن کار. || بی خود و بی خرد گردیدن . بی خرد گشتن آدمی . || بیقین دانستن امری را. (از منتهی الارب ). || ترسیدن خر. || عوض گرفتن . استبدال . عوض کردن .
-
مماکست
لغتنامه دهخدا
مماکست . [ م ُ ک َ/ ک ِ س َ ] (از ع ، اِمص ) نهایت تأکید و مبالغه به کار بردن . ابرام کردن : شخصی که به مطالبه ٔ اغنام می رفت ... در استرداد و استبدال گوسفند مماکست می رفت . (سلجوقنامه ٔ ظهیری ص 48). || چانه زدن . مِکاس . || بخیلی کردن . || تأکید. ...
-
بدل
لغتنامه دهخدا
بدل . [ ب َ دَ ] (ع اِ) هرچه بجای دیگری بود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). آنچه بجای دیگری ایستد. (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی ). خلف . (از اقرب الموارد). قیض . عوض . عقبة. (از منتهی الارب ). عوض و گهولی و هرچیز که بجای دیگری و...
-
ریاضت
لغتنامه دهخدا
ریاضت . [ ض َ ] (ع اِمص ) رنج . تعب . زحمت . محنت . (ناظم الاطباء). رنج کشیدن . (غیاث اللغات ). || کوشش با رنج و تعب . (ناظم الاطباء). کوشش و سعی . (فرهنگ فارسی معین ). || تعلیم اسب جهت سواری . (از غیاث اللغات ). ریاضت کردن اسب . رام کردن اسب . سوغان...