کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استباب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استباب
لغتنامه دهخدا
استباب . [اِ ت ِ ] (ع مص ) یکدیگر را دشنام دادن . (زوزنی ). با هم دشنام دادن . (منتهی الارب ). بیکدیگر دشنام دادن .
-
واژههای همآوا
-
اصطباب
لغتنامه دهخدا
اصطباب . [ اِ طِ ] (ع مص )ریخته شدن . (منتهی الارب ) (قطر المحیط) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). تصبب . انصباب . (اقرب الموارد). || اصطباب آب ؛ نوشیدن باقی مانده ٔ آنرا. (از اقرب الموارد). تصابب . (اقرب الموارد). و رجوع به تصابب شود. و در تاج آمده...
-
جستوجو در متن
-
مستب
لغتنامه دهخدا
مستب . [ م ُ ت َب ب ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استباب . ناسزاگو. هر یک از دو طرف که به یکدیگر ناسزا گویند. در حدیث است : المستبان شیطانان . (اقرب الموارد). رجوع به استباب شود.