کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استاک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استاک
لغتنامه دهخدا
استاک . [ ] (اِ) به لغت تنکابن حماض است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادویه ).
-
استاک
لغتنامه دهخدا
استاک . [ ] (اِخ ) و در زیر این قلعه [قلعه ٔ اسپیذدز فارس ] دزکی است محکم استاک گویند آنرا. (فارسنامه ٔ ابن البلخی چ کمبریج ص 158).
-
استاک
لغتنامه دهخدا
استاک . [ اِ ] (اِ) شاخی را گویند که تازه از درخت تاک روئیده باشد. (برهان ). ستاک . زغاک .
-
استاک
لغتنامه دهخدا
استاک . [ اِ ] (اِخ ) قصبه ای صنعتی واقع در مغرب مارسی ، دارای محصولات شیمیائی .
-
جستوجو در متن
-
istock
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استاک
-
استیاک
لغتنامه دهخدا
استیاک . [ اِ ] (ع مص ) سِواک . مسواک کردن . مسواک زدن . دندان مالیدن . یقال : استاک زیدٌ. (منتهی الارب ).
-
دزک
لغتنامه دهخدا
دزک . [ دِ زَ ] (اِ مصغر) مصغر دز. دز کوچک . قلعه ٔ کوچک . (ازانجمن آرا) (از آنندراج ). قلعه و حصار کوچک . (ناظم الاطباء) : در زیر این قلعه دزکی است کوچک محکم استاک گویند آنرا. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 158).
-
شتاک
لغتنامه دهخدا
شتاک . [ ش َ ] (اِ) ستاک . استاک . استاخ . شتاخ . شاخ تازه و نازک باشد که از بیخ و بن درخت و از شاخ درخت سرزند و بیرون آید. (از برهان ). در لغت فرس اسدی شتاک ضبط شده است : سوسن لطیف و شیرین چون خوشه های سیمین شاخ و شتاک نسرین چون برج ثور و جوزا. کسائ...
-
اسپیددز
لغتنامه دهخدا
اسپیددز. [ اِ پیدْ، دِ] (اِخ ) (قلعه ٔ...) قلعه ای بفارس . ابن البلخی در فارسنامه آرد: قلعه ٔ اسپیددز بقدیم بوده بود، امّا از سالهای دراز باز خراب شده بود چنانک کسی نشان نتواند داد که بچه تاریخ آبادان بوده ست و ابونصر تیر مردانی پدرِ باجول در روزگار ...
-
حجرالکزک
لغتنامه دهخدا
حجرالکزک . [ ح َ ج َ رُل ْ ک َ زَ ] (ع اِ مرکب ) حجرالکلرک . صاحب تحفه گوید: سنگی است بسیار سفید و از هند و ساحل دریای آنجا خیزد و قبل از حکاکی با کدورت و بعد از آن شفاف و سفید میگردد شبیه بحجر سلوان . در آخر دوم سرد و خشک و رادع و جالی و جهت خفقان و...
-
ا
لغتنامه دهخدا
ا. [ اِ ] (حرف ) همزه ٔ مکسوره در بعض کلمات گاهی افزوده و گاه حذف شود، معروفتر وقت را اصلی و غیرمعروف را مخفف یا مثقل توان گفت : براهیم و ابراهیم : دعوی کنند گرچه براهیم زاده ایم چون نیک بنگری همه شاگرد آزرند. ناصرخسرو.علی بِن ْ براهیم از شهر موصل بی...