کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استاندارد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
استاندارد
/'estāndārd/
معنی
۱. ویژگی هر چیزی که از طرف عموم به عنوان مبنایی برای مقایسه پذیرفته میشود.
۲. (اسم) مجموعه مشخصات تعیینشده از طرف دولت از کمیت (وزن، طول، حجم) و کیفیت که هرگاه کالایی آن را داشته باشد، پذیرفتنی است.
۳. (اسم) مؤسسهای که مشخصات فنی قابل قبول هر کالا را تعیین میکند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
مدل، معیار، مقیاس، میزان، نمونه ≠ غیراستاندارد
برابر فارسی
استانده
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
استاندارد
واژگان مترادف و متضاد
مدل، معیار، مقیاس، میزان، نمونه ≠ غیراستاندارد
-
استاندارد
فرهنگ واژههای سره
استانده
-
استاندارد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی: standard] 'estāndārd ۱. ویژگی هر چیزی که از طرف عموم به عنوان مبنایی برای مقایسه پذیرفته میشود.۲. (اسم) مجموعه مشخصات تعیینشده از طرف دولت از کمیت (وزن، طول، حجم) و کیفیت که هرگاه کالایی آن را داشته باشد، پذیرفتنی است.۳. (اسم) م...
-
استاندارد
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ فر. ] (اِ.) نمونه تصویب شده ، قاعده .
-
استاندارد
دیکشنری فارسی به عربی
معيار
-
واژههای مشابه
-
گیرانۀ استاندارد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] ← اشتقاق استاندارد
-
نسبت استاندارد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] ← نسبت استاندارد آکادمی
-
standard lea
اشتقاق استاندارد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] هریک از دوازده نوع رایج گیرانۀ مورد استفاده در الکتروقلبنگاری متـ . گیرانۀ استاندارد
-
design standard
استاندارد طراحی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری] استاندارد خاصی که در طراحی به کار میرود، مانند استاندارد عرض خطوط
-
food standard
استاندارد غذا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] ویژگیهای کیفیای که مواد غذایی باید داشته باشند
-
standard rail
ریل استاندارد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ریلی که طول هر شاخۀ آن معادل یکی از معیارهای پذیرفتهشدۀ جهانی باشد
-
standard protein
پروتئین استاندارد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] ← پروتئین مبنا
-
دهانۀ استاندارد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] ← دهانۀ استاندارد آکادمی
-
SOTE, standard oxygen transfer efficiency
بازاک استاندارد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] درصدی از اکسیژن هوا که در شرایط استاندارد براثر هوادهی بهصورت محلول به آب منتقل شود متـ . بازده انتقال اکسیژن استاندارد