کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استامپ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
استامپ
/'estāmp/
معنی
۱. قوطی کوچک پَهن برای نگهداری پارچۀ آغشته به جوهر مُهر یا انگشتنگاری؛ جوهرگین.
۲. مُهر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
ink-pad
-
جستوجوی دقیق
-
استامپ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: estampe] 'estāmp ۱. قوطی کوچک پَهن برای نگهداری پارچۀ آغشته به جوهر مُهر یا انگشتنگاری؛ جوهرگین.۲. مُهر.
-
استامپ
فرهنگ فارسی معین
(اِ سْ مْ) [ فر. ] (اِ.)1 - مُهر، مُهری که روی کاغذ می زنند. 2 - جعبه ای کوچک حاوی بالشتک آغشته به جوهر، جوهرگین . (فره ).
-
استامپ
لغتنامه دهخدا
استامپ . [ اِ ] (اِخ ) (کابینه ٔ...) مجموعه ٔ گراورها و ترسیم ها که بتوسط سلاطین فرانسه گردآوری شده و اکنون در کتابخانه ٔ ملی پاریس مضبوط است .
-
استامپ
لغتنامه دهخدا
استامپ . [ اِ ] (فرانسوی ، اِ) مُهر. || آلتی حاوی رنگ یا سیاهی که برای رنگ دادن به مُهر بکار برند : بر روی میز دفترکی خطکشیده بودچون لاشه ٔ برآمده ستخوانش از جسدپهلوی آن دواتی و در جنب آن دوات پاکت سه چار دانه و استامپ یک عدد.ادیب الممالک فراهانی .
-
استامپ
دیکشنری فارسی به عربی
لکمة
-
جستوجو در متن
-
inkpad
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرینتر، استامپ، مرکب زن
-
stamp pad, ink-pad, estampe (fr.)
جوهرگین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] جعبهای کوچک حاوی بالشتک آغشته به جوهر * این معادل در برابر "استامپ" که در فارسی رواج یافته، ساخته شده است.
-
punches
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشت زدن، مشت، منگنه، مهر، ضربت مشت، قوت، استامپ، خپله، ضرب، سوراخ کردن، منگنه کردن، مشت زدن بر
-
لکمة
دیکشنری عربی به فارسی
مشروب مرکب از شراب ومشروبات ديگر , کوتاه , قطور , مشت , ضربت مشت , قوت , استامپ , مهر , مشت زدن بر , منگنه کردن , سوراخ کردن , پهلوان کچل
-
stamps
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تمبرها، تمبر، مهر، چاپ، استامپ، نشان، نقش، داغ، باسمه، جنس، نوع، مهر و موم کردن، مهر زدن، سکه زدن، نشان دار کردن، کلیشه زدن، نقش بستن، منگنه کردن، تمبر زدن، تمبر پست الصاق کردن
-
stamp
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مهر، تمبر، چاپ، استامپ، نشان، نقش، داغ، باسمه، جنس، نوع، مهر و موم کردن، مهر زدن، سکه زدن، نشان دار کردن، کلیشه زدن، نقش بستن، منگنه کردن، تمبر زدن، تمبر پست الصاق کردن
-
ادیب فراهانی
لغتنامه دهخدا
ادیب فراهانی . [ اَ ب ِ ف َ ] (اِخ ) محمدصادق متخلص به امیری ملقب به ادیب الممالک فرزند حاجی میرزا حسین نوه ٔمیرزا معصوم محیط برادر میرزا ابوالقاسم قائم مقام وزیر مشهور محمدشاه است . وی در 14 محرم 1277 هَ . ق . متولد شده علوم ادبی زمان را نزد اساتید ...