کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استارت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
استارت
/'estārt/
معنی
لحظۀ حرکت ورزشکاران.
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: استارت زد
بن حال: استارت زن
دیکشنری
starter
-
جستوجوی دقیق
-
استارت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: start] (ورزش) 'estārt لحظۀ حرکت ورزشکاران.
-
استارت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از انگلیسی: starter] (برق) 'estārt وسیلهای خودکار برای راهاندازی موتور.
-
استارت
فرهنگ فارسی معین
(اِ) [ انگ . ] (اِ.) 1 - حرکت کردن و به حرکت درآوردن . 2 - لحظة حرکت ورزشکاران د ر ورزش های دو و میدانی ، دوچرخه سواری ، شنا و همانند آن ، شروع .
-
واژههای همآوا
-
استارة
لغتنامه دهخدا
استارة. [ اِ رَ ] (ع اِ) پوشش . پرده . (منتهی الارب ).
-
اسطارة
لغتنامه دهخدا
اسطارة. [ اِ رَ ] (ع اِ)سخن باطل . || چیز باطل . || افسانه . (ربنجنی ). اسطورة. ج ، اساطیر. (مهذب الاسماء).
-
جستوجو در متن
-
strunt
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استارت
-
strettas
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استارت
-
steak tartare
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استارت تارتاری
-
storting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استارت زدن
-
سلف
واژگان مترادف و متضاد
۱. سلفسرویس ۲. استارت ۳. باجناق ۴. شوهر، شوی، همسر
-
آرمیچر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: armature] ‹ارمیچر› (برق) 'ārmičer محور سیمپیچیشده داخل استوانۀ استارت که در اثر ایجاد نیروی محرک الکتریکی با گردش آن موتور به حرکت درمیآید.
-
flywheel ring gear, starter ring gear
دندۀ چرخلنگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] چرخدندهای حلقهای که بر روی محیط بیرونی چرخلنگر نصب میشود تا در هنگام روشن کردن خودرو دندۀ استارت با آن درگیر شود و میللنگ را به گردش درآورد
-
آرمیچر
فرهنگ فارسی معین
(چِ) [ انگ . ] ( اِ.) محور سیم پیچ شده ای که در داخل استوانة استارت و یا دینام قرار دارد.