کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استادی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
استادی
معنی
( اُ ) (حامص .)1 - مهارت . 2 - زیرکی ، تدبیر.
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
۱. آموزگاری، معلمی
۲. تبحر، حذاقت، خبرگی، مهارت
۳. تردستی، چیرهدستی، زیرکی ≠ شاگردی، ناشیگری
دیکشنری
art, craft, facility, master, mastery
-
جستوجوی دقیق
-
استادی
واژگان مترادف و متضاد
۱. آموزگاری، معلمی ۲. تبحر، حذاقت، خبرگی، مهارت ۳. تردستی، چیرهدستی، زیرکی ≠ شاگردی، ناشیگری
-
استادی
فرهنگ فارسی معین
( اُ ) (حامص .)1 - مهارت . 2 - زیرکی ، تدبیر.
-
استادی
لغتنامه دهخدا
استادی . [ ] (اِخ ) موضعی در جنوب تایمنی در افغانستان .
-
استادی
لغتنامه دهخدا
استادی . [ اُ ] (حامص ) آموزگاری . معلمی . || حذق . حذاقت . حاذقی . مهارت . ماهری . نیکدانی : اکنون استادی درین طاق زدنست که چگونه بهم برآورد. (نزهت نامه ٔ علائی ).جمله برانداز به استادئی تا تو فرومانی و آزادئی . نظامی .موی تراشی که سرش میستردموی بمو...
-
استادی
دیکشنری فارسی به عربی
حيلة , فن , مهارة
-
واژههای مشابه
-
با استادی
دیکشنری فارسی به عربی
بارع
-
با استادی درست کردن
دیکشنری فارسی به عربی
عالج
-
کرسی استادی در دانشگاه
دیکشنری فارسی به عربی
کرسي
-
جستوجو در متن
-
professorships
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اساتید، استادی، مقام استادی
-
professorship
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استاد، استادی، مقام استادی
-
استادانه
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) 'ostādāne با زبردستی و استادی؛ از روی استادی و مهارت؛ ماهرانه.
-
اوستادی
لغتنامه دهخدا
اوستادی . (حامص ) استادی . رجوع به استادی شود.
-
professorial
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استاد، استادانه، مربوط به استادی، وابسته به استادی، استادوار