کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استأمن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
استأمن
معنی
اطمينان كرد , امين دانست , مطمئن شمرد , اعتماد كرد
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
استأمن
دیکشنری عربی به فارسی
اطمينان كرد , امين دانست , مطمئن شمرد , اعتماد كرد
-
جستوجو در متن
-
estamene
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استامن
-
اطمینان كرد
دیکشنری فارسی به عربی
استأمن
-
امین دانست
دیکشنری فارسی به عربی
استأمن
-
مطمئن شمرد
دیکشنری فارسی به عربی
استأمن
-
اعتماد كرد
دیکشنری فارسی به عربی
استأمن
-
لیلی بن نعمان
لغتنامه دهخدا
لیلی بن نعمان . [ ل َ لَب ْ ن ِ ن ُ ] (اِخ ) نام یکی از سرداران ایران به عهد دعاة طبرستان (علویان ). وی در خدمت حسن بن قاسم داعی صغیر بود و به سال 308 هَ . ق . پس از فتح نیشابور در طوس به دست سپهسالار سامانی به قتل رسید. لیلی بن نعمان یکی از سران سپا...
-
حروریة
لغتنامه دهخدا
حروریة. [ ح َ ری ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از پانزده مذهب خوارج . (بیان الادیان ). طائفه ای از خوارج که در حروراء اجتماع کرده به مخالفت علی بن ابیطالب برخاستند. (سمعانی ). فرقه ٔ خوارج منسوب به حروراء، قریه ای به کوفه . گروهی از خوارج پیروان نجدةبن عامر ح...