کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استآنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استآنی
واژهنامه آزاد
استانی ، از ریشه فعل است، به معنای واقع گرا، بجای کلمه مستند، برای فیلم مستند و غیره
-
واژههای مشابه
-
آستانی
لغتنامه دهخدا
آستانی . (ص نسبی ) منسوب به آستان . || (حامص ) کنایه از فروتنی و تواضع : سری چون نقش پای دوست با افتادگان دارم از آن بر آسمانی برگزیدم آستانی را.طالب آملی .
-
استانی
لغتنامه دهخدا
استانی . [ اِ ] (ص نسبی ) منسوب به استان ، یکی از قرای سمرقند در سه فرسنگی آن . (انساب سمعانی ).
-
استانی
لغتنامه دهخدا
استانی . [ اُ ] (ص نسبی ) منسوب به یکی از چهار استان بغداد. رجوع به استان شود. و هبةاﷲ استانی بن عبدالصمد به یکی از آن چهار استان منسوب است . (از منتهی الارب ).
-
استانی
دیکشنری فارسی به عربی
قروي
-
واژههای همآوا
-
آستانی
لغتنامه دهخدا
آستانی . (ص نسبی ) منسوب به آستان . || (حامص ) کنایه از فروتنی و تواضع : سری چون نقش پای دوست با افتادگان دارم از آن بر آسمانی برگزیدم آستانی را.طالب آملی .
-
استانی
لغتنامه دهخدا
استانی . [ اِ ] (ص نسبی ) منسوب به استان ، یکی از قرای سمرقند در سه فرسنگی آن . (انساب سمعانی ).
-
استانی
لغتنامه دهخدا
استانی . [ اُ ] (ص نسبی ) منسوب به یکی از چهار استان بغداد. رجوع به استان شود. و هبةاﷲ استانی بن عبدالصمد به یکی از آن چهار استان منسوب است . (از منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
provinciality
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استانی بودن
-
provincialization
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استانی سازی
-
thresholds
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آستانه، آستان، آستان مانند، آستانی
-
threshold
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آستانه، آستان، آستان مانند، آستانی