کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسبکرار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسبکرار
لغتنامه دهخدا
اسبکرار. [ اِ ب ِ ] (ع مص ) بر پهلو خفته یازیدن . || یازیدن شیر وقت برجستن . || تمام بالا شدن دختر. (منتهی الارب ). تمام بالا شدن جوان . (زوزنی ). || متکبر شدن . (زوزنی ).
-
جستوجو در متن
-
مسبکر
لغتنامه دهخدا
مسبکر. [ م ُ ب َ ک ِرر ] (ع ص )نعت فاعلی از مصدر اسبکرار. رجوع به اسبکرار شود. || هر چیز طولانی و دراز. (اقرب الموارد). || جوان تمام بالا و به اعتدال رسیده . || موی فروهشته . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
تمام بالا
لغتنامه دهخدا
تمام بالا. [ ت َ ] (ص مرکب ) آنکه قدی موزون دارد. رشیق . رشیقه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). اسبکرار؛ تمام بالا شدن دختر. (منتهی الارب ). رجوع به تمام و دیگر ترکیبهای آن شود.