کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسبله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اسبله
/'esbele/
معنی
نوعی ماهی خوراکی بزرگ بیفلس با شاخکهایی شبیه سبیل در اطراف دهان که معمولاً در دریای خزر یافت میشود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسبله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اسبیلی، سبیلی› (زیستشناسی) 'esbele نوعی ماهی خوراکی بزرگ بیفلس با شاخکهایی شبیه سبیل در اطراف دهان که معمولاً در دریای خزر یافت میشود.
-
اسبله
فرهنگ فارسی معین
(اِ بُ لِ یا لَ) (اِ.) جزو ماهیان فلس دار حلال گوشت بحر خزر است . ماهی ای است بزرگ و سر برهنه که دهانی فراخ دارد و ریشو می باشد و دو ردیف دندان در دهان دارد؛ اسبیله ، اسبیلی .
-
اسبله
لغتنامه دهخدا
اسبله . [ اَ ب ِ ل َ ] (ع اِ) ج ِ سبیل .
-
واژههای مشابه
-
اِسبُله
لهجه و گویش تهرانی
نوعی ماهی
-
Schilbeidae
اسبلهایان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] تیرهای از راستۀ گربهماهیسانان که دارای زائدههای حسگر سبیلشکل هستند و عموماً در آبهای شیرین زندگی میکنند
-
واژههای همآوا
-
اِسبُله
لهجه و گویش تهرانی
نوعی ماهی
-
جستوجو در متن
-
سبیلی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] sabili = اسبله
-
Pangasianodeon gigas
گربهماهیبزرگ مکونگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] یکی از بزرگترین گونههای اسبلهایان و راستۀ گربهماهیسانان با سبیلهای قطور و طویل که رنگ آنها سبز مایل به خاکستری است
-
ماهی
لغتنامه دهخدا
ماهی . (اِ) ترجمه ٔ سمک و حوت . (آنندراج ).حیوانی که در آب زیست دارد و دارای ستون فقری می باشد و به تازی حوت نامند. (ناظم الاطباء). در اوستا، «مسیه » (ماهی ). پهلوی ، «ماهیک » . هندی باستان ، «مستیه » (ماهی ). کردی ، «ماسی » . بلوچی ، «ماهی » ، «ماهی...