کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسبرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسبرة
لغتنامه دهخدا
اسبرة. [ اَ ب َ رَ] (اِخ ) ناحیه ای در اقصی بلاد شاش (چاچ ) در ماوراءالنهر. یاقوت گوید: و ازین بلاد نفط و فیروزه و آهن و روی و زر و سرب استخراج شود و آنجا کوهی است دارای سنگ سیاه که مانند زغال محترق شود که یکبار و دوبار ازآن را بدرهمی فروشند و چون ای...
-
واژههای همآوا
-
عسبرة
لغتنامه دهخدا
عسبرة. [ ع ُ ب ُ رَ ] (ع اِ) مؤنث عسبر. (منتهی الارب ). نمر ماده . (مخزن الادویة). پلنگ ماده . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || (ص ) شتر ماده ٔ تیزرو گرامی نژاد. (منتهی الارب ). ناقه ٔ سریع و نجیب . (از اقرب الموارد). عسبر. و رجوع به عسبر شود.
-
اصبرة
لغتنامه دهخدا
اصبرة. [ اَ ب ِ رَ ] (ع اِ) علی الجمع، گوسپندان و شترانی که بامداد به چرا روند و شبانگاه بازآیند و به سفر نروند. واحد ندارد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). من الغنم و الابل ، التی تروح و تغدو و لاتعزب . و لاواحد له . (قطر المحیط) (اقرب الم...