کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسبذ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسبذ
لغتنامه دهخدا
اسبذ. [ اَ ب َ ](اِخ ) (شاید معرب اسب پد) جوالیقی گوید: «فارسی عربه طرفة، و الاصل «اسب » و هو ذکرالبراذین » یخاطب بهذا عبدالقیس و یروی «عبیدالعصا» نامی از نامهای مردان ایرانی . یاقوت گوید در وجه تسمیه ٔ اسبذیین اختلاف است . رجوع به اسبذیون شود. طرفة ...
-
اسبذ
لغتنامه دهخدا
اسبذ. [ اَ ب َ ](اِخ ) قریه ای است به بحرین و صاحب آن منذربن ساوی بود. (معجم البلدان ). شهریست به هجر. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
اسبد
لغتنامه دهخدا
اسبد. [ اَ ب َ ] (اِخ ) رجوع به اسبذ شود.
-
اسپ بد
لغتنامه دهخدا
اسپ بد. [ اَ ب َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) (از: اسپ + بد (پد)، پسوند) ظاهراً کلمات اسبذ و اسابذه و اسبذیین اصلشان اسپ بد باشد. رجوع به کلمات فوق و بحرین شود.
-
اسبذیون
لغتنامه دهخدا
اسبذیون . [ اَ ب َ ذی یو ] (اِخ ) اسبذیین . گروهی از مجوس اهل بحرین . (المعرب جوالیقی ص 40 س 2). در وجه تسمیه ٔ اسبذیین از بنی تمیم اختلاف است . هشام بن محمدبن السائب گوید که ایشان فرزندان عبداﷲبن زیدبن عبداﷲبن دارم بن مالک بن حنظةبن مالک بن زیدمناةب...
-
اسابذة
لغتنامه دهخدا
اسابذة. [ اَب ِ ذَ ] (اِخ ) نام قومی از فرس . (اقرب الموارد). قومی از ایرانیان . گروهی از مجوس فارس . واحد آن : اسبذی . (منتهی الارب ). جماعتی از ایرانیان زرتشتی بین النهرین که آنانرا اسبذیین نیز میگویند و سلیحوران قلعه ٔ مشقر بودند و منذربن سادی یکی...
-
اسبذی
لغتنامه دهخدا
اسبذی . [ اَ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب به اسبذ. یک تن از اسابذه و مشهور بدین نسبت عبداﷲبن زیدبن عبداﷲبن دارم بن مالک بن حنظلةبن مالک بن زیدمناةبن تمیم الاسبذی است . (انساب سمعانی ). رجوع به اسابذه و اسبذین و اسبذیون شود.