کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسباق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسباق
لغتنامه دهخدا
اسباق . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ سَبق .
-
واژههای همآوا
-
اسباغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] (ادبی) [قدیمی] 'esbāq = تسبیغ
-
اصباغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ صِبْغ] [قدیمی] 'asbāq = صبغ
-
اسباغ
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .)1 - تمام کردن نعمت بر کسی . 2 - زره فراخ پوشیدن .
-
اسباغ
لغتنامه دهخدا
اسباغ . [ اِ ] (ع مص ) تمام گردانیدن نعمت را بر کسی . (منتهی الارب ). توسعه : یقابل مولم الرزیة بما اسبغ اﷲ تعالی علیه من الصبر . || تمام کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث ). کامل کردن . (کنزاللغات ) (غیاث ). || رسانیدن آب وضو را به مواضع آن . تمام آ...
-
اصباغ
لغتنامه دهخدا
اصباغ . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ صِبْغ و صِبَغ. (منتهی الارب ) (دهار). ج ِ صِبْغ. رنگها. (آنندراج ) (غیاث ). ج ِ صِبْغ و صِباغ . (ناظم الاطباء) . رنگها. نانخورشها. ج ِ صِبْغ و صِبَغ، بمعنی صِباغ . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). رجوع به صِبْغ و صِباغ شود: آنرا...
-
اصباغ
لغتنامه دهخدا
اصباغ . [ اِ ] (ع مص ) اصباغ نعمت ؛ تمام کردن و کامل گردانیدن نعمت را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اسباغ نعمت بر کسی . (قطر المحیط) (اقرب الموارد). رجوع به اسباغ شود. || غوره ٔ خرمابن به پختن درآمدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اصباغ نخله ؛ غو...
-
جستوجو در متن
-
سبق
فرهنگ فارسی معین
(سَ بَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - آن چه بر سر آن در مسابقة اسب دوانی و تیراندازی شرط بندند. 2 - مقداری از کتاب که در یک جلسه درس داده شود. ج . اسباق .
-
سبق
لغتنامه دهخدا
سبق . [ س َ ب َ ] (ع مص ) پیشی گرفتن : اندرین میدان فخر اکنون سبق مر بنده راست گو در این میدان درآید گر تواند عنصری .ازرقی . || (اِ) آنچه گرو بندند بر آن بر اسب دوانیدن و تیر انداختن و جز آن . ج ، اَسْباق . (منتهی الارب ). آنچه در میان کنند چون بچیزی...