کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسباب و لوازم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
وسیله یا اسباب تفکیک
دیکشنری فارسی به عربی
تقسيم
-
اسباب بازی بچه
دیکشنری فارسی به عربی
دمية
-
اسباب خون گیری
دیکشنری فارسی به عربی
مستنزف
-
اسباب زحمت شدن
دیکشنری فارسی به عربی
اثقل
-
اسباب قمار چرخان
دیکشنری فارسی به عربی
رولية
-
اسباب برش قیچی
دیکشنری فارسی به عربی
قص
-
اسباب زحمت،()شدن
لهجه و گویش تهرانی
مزاحم(شدن)
-
اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
دیکشنری فارسی به عربی
طيار
-
بوسیله اسباب گردنده (مثل چرخ) جلو رفتن
دیکشنری فارسی به عربی
مخضة اللبن
-
جستوجو در متن
-
toiletries
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لوازم آرایشی و بهداشتی، بزک، ارایش، لوازم توالت، اسباب توالت
-
tackle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برخورد با، اسباب، لوازم کار، طناب وقرقره، از عهده برامدن، گلاویز شدن با، نگاه داشتن، بعهده گرفتن، افسار کردن، دارای اسباب و لوازم کردن
-
لوازم التحریر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] lavāzemottahrir اسباب و وسایل نوشتن؛ نوشتافزار.
-
جازى
لهجه و گویش بختیاری
jâzi جهاز عروس، اسباب و لوازم خانه.
-
tackles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مقابله می کند، اسباب، لوازم کار، طناب وقرقره، از عهده برامدن، گلاویز شدن با، نگاه داشتن، بعهده گرفتن، افسار کردن، دارای اسباب و لوازم کردن
-
یَراق،یراق آلات
لهجه و گویش تهرانی
لوازم و اسباب در مانند لوله و دستگیره و قفل