کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اساکفة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اساکفة
لغتنامه دهخدا
اساکفة. [ اَ ک ِ ف َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اسکاف . کفش دوزان . کفشگران .- زاج الاساکفة ؛ قسمی از زاج ابیض . رجوع به تحفه ٔحکیم مؤمن و زاج الاساکفه شود.
-
واژههای مشابه
-
زاج اساکفه
لغتنامه دهخدا
زاج اساکفه . [ ج ِ اَ ک ِف َ / ف ِ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) بفارسی زاج کفشگران بهندی کسیس نامند و گویند کسیس ، زاج سیاه است و بیونانی مالیطرنا و ملیطرنا گویند. ماهیت آن قسمی از زاج ابیض است کثیرالارضیه و چون آب به آن برسد سیاه میشود. طبیعت آن مانند ...
-
جستوجو در متن
-
مالنطریا
لغتنامه دهخدا
مالنطریا. [ ] (معرب ، اِ) زاج الاساکفه است . (فهرست مخزن الادویه ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و رجوع به زاج اساکفه شود.
-
زاگ سیاه
لغتنامه دهخدا
زاگ سیاه . [ گ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آن را بعربی زاج الاساکفه گویند. (برهان قاطع). و رجوع به زاج اساکفه و زاج کفشگران شود.
-
سوادالاساکفه
لغتنامه دهخدا
سوادالاساکفه . [ س َ دُل ْ اَ ک ِ ف َ ] (ع اِ مرکب ) چیزی است که از زاج و سرکه و پوست انار کنند و آن از رادعات است . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به اساکفه ، فهرست مخزن الادویه ، ذیل زاج الاساکفه و تحفه ٔ حکیم مؤمن شود.
-
قلقنت
لغتنامه دهخدا
قلقنت . [ ق َ ق َ ] (معرب ، اِ) زاج کبود و یا زاج سرخ . (ناظم الاطباء). قلقنت و قلقطار و قلقند صبغی است اساکفه راو این کلمه ای دخیل است . (اقرب الموارد). و رجوع به فرهنگ شعوری ج 2 ورق 220 الف و رجوع به قلقند شود.
-
قلقند
لغتنامه دهخدا
قلقند. [ ق َ ق َ] (معرب ، اِ) صبغی است اساکفه را. (اقرب الموادر). زاج سرخ را گویند. و بعضی زاج کبود را گفته اند. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (برهان ) . ماده ای است بین شب و زاج . رجوع به نخبة الدهر دمشقی ص 80 شود. زاج سبز. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). نوعی از...
-
قلقطار
لغتنامه دهخدا
قلقطار. [ ق ُ ق ُ ] (معرب ، اِ) صمغی است از اساکفه مثل قَلقَنت ، قَلقَند و ازآن است زاج . (اقرب الموارد). رجوع به قلقنت شود. زاج شتر دندان . (آنندراج ). قلقطار به فتح دو قاف و در ماهیت آن اختلاف است اکثر زاج اصفر و بعضی زاج سفید شتر دندان و بعضی زاج ...
-
قلقدیس
لغتنامه دهخدا
قلقدیس . [ ق َ ق َ ] (معرب ، اِ) صمغی است اساکفه را و این کلمه دخیل است . (اقرب الموارد). زاج سرخ را گویند. (آنندراج ). در ماهیت آن اختلاف است اکثر زاج سفید و بعضی زاج سرخ و بعضی زرد و بعضی نوعی زاج سفیدی که به فارسی آن را زاج شتر دندان نامند، دانسته...
-
اسکاف
لغتنامه دهخدا
اسکاف . [ اِ ] (ع ص ) (ظ: از شکافتن فارسی ) هر صانع که باآلتی آهنین کار کند. هر اهل حرفه که به آهن کار کند. (منتهی الارب ). هر صانع. (مؤید الفضلاء). کل صانع. (مهذب الاسماء). هر پیشه وری . (ربنجنی ). || یا هر اهل حرفه است سوای کفشگر، که آن اسکف است ....
-
قرمز
لغتنامه دهخدا
قرمز. [ ق ِ م ِ ] (معرب ، اِ) رنگی است که از آب افشرده ٔ نوعی از کرم که در بیشه ها باشد، سازند. (منتهی الارب ). صبغ ارمنی احمر. یقال انه من عصارة دود یکون فی آجامهم و یقال انه حیوان تُصْبَغُ به الثیاب فلایکاد ینضل لونه . و آن معرب است . (از اقرب المو...