کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسانی
دیکشنری فارسی به عربی
حرية , سهولة
-
واژههای مشابه
-
آسانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مقابلِ دشواری] 'āsāni ۱. آسان بودن؛ بدون زحمت بودن.۲. [قدیمی] راحتی؛ فراغت.
-
آسانی
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (حامص .) 1 - سهولت ، راحتی . 2 - آسایش . 3 - خواب . 4 - تنبلی . 5 - فراوانی نعمت ، رفاه .
-
آسانی
لغتنامه دهخدا
آسانی . (حامص ) (از پهلوی آسانیه ، استراحت . آسایش . آشتی . صلح ) یُسر. سهولت . خواری . کسه . خلاف دشواری ، دشخواری ، سختی و صعوبت : ایزدتعالی ... مدت ملوک طوایف بپایان آورده بود تا اردشیر را آن بدان آسانی برفت . (تاریخ بیهقی ).چون خداوند متعال ... ب...
-
تن آسانی
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (حامص .) 1 - آسودگی ، رفاه . 2 - تندرستی . 3 - خوشگذرانی ، تن پروری .
-
تن آسانی
لغتنامه دهخدا
تن آسانی . [ ت َ ] (حامص مرکب ) آسودگی . آسایش تن . فراغت . رفاه . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). تناسانی و تناسائی ، نوازش و آسایش بدنی . (ناظم الاطباء). راحت و آرام . (غیاث اللغات ) : از او بی اندهی بگزین و شادی با تن آسانی به تیمار جهان دل را چرا باید ک...
-
تن آسانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) ‹تناسانی› [قدیمی، مجاز] tan[']āsāni ۱. رفاه؛ تنپروری: ◻︎ ایهاالناس جهان جای تنآسانی نیست / مرد دانا به جهان داشتن ارزانی نیست (سعدی۲: ۶۳۶).۲. خوشی و تندرستی.
-
به اسانی
دیکشنری فارسی به عربی
بسهولة
-
واژههای همآوا
-
عسانی
لغتنامه دهخدا
عسانی . [ ع ُ ] (ص نسبی ) منسوب به عسان ، که آن بطنی است از صدف ، و از آنها است دحین و ربیعة دو فرزند عسان که هر کدام از آنها به «عسانی » ملقب شده اند. (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
-
آسانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مقابلِ دشواری] 'āsāni ۱. آسان بودن؛ بدون زحمت بودن.۲. [قدیمی] راحتی؛ فراغت.
-
آسانی
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (حامص .) 1 - سهولت ، راحتی . 2 - آسایش . 3 - خواب . 4 - تنبلی . 5 - فراوانی نعمت ، رفاه .
-
آسانی
لغتنامه دهخدا
آسانی . (حامص ) (از پهلوی آسانیه ، استراحت . آسایش . آشتی . صلح ) یُسر. سهولت . خواری . کسه . خلاف دشواری ، دشخواری ، سختی و صعوبت : ایزدتعالی ... مدت ملوک طوایف بپایان آورده بود تا اردشیر را آن بدان آسانی برفت . (تاریخ بیهقی ).چون خداوند متعال ... ب...