کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
از موانع گذشت عبور کرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آز
واژگان مترادف و متضاد
۱. افزونطلبی، حرص، زیادهخواهی، شره، طمع، ولع ۲. احتیاج، حاجت، نیاز ≠ قناعت
-
آز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: āz] 'āz ۱. حرص و طمع؛ افزونخواهی از هرچیز: ◻︎ چو دانی که بر تو نماند جهان / چه رنجانی از آز جان و روان (فردوسی: ۴/۴).۲. آرزو و خواهش بسیار.
-
آز
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] ( اِ.) 1 - حرص ، طمع ، زیاده جویی . 2 - آرزو.
-
آز
لغتنامه دهخدا
آز. (اِخ ) نام شهری است .
-
آز
دیکشنری فارسی به عربی
جشع
-
اِز
لهجه و گویش بختیاری
ez از.
-
از بر، از بهر
لهجه و گویش تهرانی
از حفظ
-
از بس، از بسکه، بسکه
لهجه و گویش تهرانی
نشانه تکرار،کثرت.
-
از اوایل
فرهنگ واژههای سره
از آغاز
-
از جانب
فرهنگ واژههای سره
از سو
-
از جمله
فرهنگ واژههای سره
از آنگونه، از دسته
-
از حیث
فرهنگ واژههای سره
از دید
-
از طریق
فرهنگ واژههای سره
از راه
-
از قبیل
فرهنگ واژههای سره
همچون، مانند، بمانند، همانند
-
از قدیم
فرهنگ واژههای سره
از دیرباز، از دیر باز