کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ازکیا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ازکیا
/'azkiyā/
معنی
= زکی
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ازکیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: ازکیاء، جمعِ زکیّ] [قدیمی] 'azkiyā = زکی
-
ازکیا
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (ص . اِ.) جِ زکی ؛ پاکان .
-
واژههای همآوا
-
اذکیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اذکیاء، جمعِ ذَکیّ] [قدیمی] 'azkiyā = ذکی
-
جستوجو در متن
-
ازکیاء
لغتنامه دهخدا
ازکیاء. [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ زکی . (منتهی الارب ). پاکان . صاحبان ذهن صافی . (غیاث اللغات ) : ازبس مکان که داده و تمکین که کرده اندخشنودم از کیای ری و ازکیای ری . خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 454).تا این بشارت به امرا و اکابر و صدور معارف و قضاة و ر...
-
زکی
لغتنامه دهخدا
زکی . [ زَ کی ی ] (ع ص ) پاکیزه . (ترجمان القرآن )(منتهی الارب ). پاک از فساد. (غیاث ) (آنندراج ). طاهر. طیب . پاک . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : بویا چون مشک زکی بینمش گاه جوانمردی و گاه وقار. منوچهری .معجزه همچون گواه آمد زکی بهر صدق مدعی در بیشکی ....
-
کیا
لغتنامه دهخدا
کیا. (ص ، اِ) به معنی کی است که پادشاه بزرگ جبار باشد. (برهان ). به معنی پادشاه بزرگ . (آنندراج ). کی و پادشاه بزرگ . (ناظم الاطباء). پادشاه . (فرهنگ فارسی معین ) : ازکیا درگیر کز زر یافت تاج تا شبانی کز گیا دارد کلاه . خاقانی . || مجازاً به معنی عمو...