کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ازهار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ازهار
/'azhār/
معنی
شکوفهها.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ازهار
فرهنگ نامها
(تلفظ: azhār) (عربی) (جمع زَهر) (در قدیم) گلها ، شکوفهها .
-
ازهار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ زَهر و زَهرَة] [قدیمی] 'azhār شکوفهها.
-
ازهار
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] ( اِ.) جِ زهر و زهرة ؛ شکوفه ها، گل ها.
-
ازهار
لغتنامه دهخدا
ازهار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ زَهر (دهار) و زَهرة. (منتهی الارب ). شکوفه ها. ج ، ازاهیر.
-
ازهار
لغتنامه دهخدا
ازهار. [ اِ ] (ع مص ) شکوفه بیاوردن نبات . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). ازّهار. شکوفه بیرون آوردن گیاه . (منتهی الارب ). شکوفه برآوردن . || روشن کردن چراغ . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (غیاث اللغات ). || ازهار نار؛ روشن گردانیدن آتش . (از منتهی ا...
-
واژههای همآوا
-
اظهار
واژگان مترادف و متضاد
۱. ابراز، ادا، اشعار، اعلام، بیان، تبیین، تقریر ۲. اعتراف، اقرار ≠ انکار
-
اظهار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ezhār ۱. آشکار کردن؛ پدیدار کردن.۲. بیان کردن.
-
اظهار
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .) پدیدار کردن . 2 - بیان کردن . 3 - آگاه کردن . 4 - ( اِ.) قول ، گفتار. ج . اظهارات .
-
اظهار
لغتنامه دهخدا
اظهار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ظُهر. (از اقرب الموارد).
-
اظهار
لغتنامه دهخدا
اظهار. [ اِ ] (ع مص ) آشکارا کردن . (ترجمان ترتیب عادل ص 14) (مؤید الفضلاء) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). پیدا نمودن و ظاهر کردن . (فرهنگ نظام ). فاش کردگی . آشکارکردگی . (ناظم الاطباء). پیدا کردن . (غیاث از منتخب ). بازنمودن . (یادداشت ...
-
اظهار
لغتنامه دهخدا
اظهار. [ اِظْ ظِ ] (ع مص ) فراموش نمودن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). اظهار کسی حاجت وی را؛ آن را پشت سر نهادن و از یاد بردن . (از اقرب الموارد). از یاد بردن نیاز کسی از نظر خفیف و حقیر شمردن وی را. تظهیر. اِظْهار. (متن اللغة). رجوع به مصادر مذکور...
-
جستوجو در متن
-
ازاهیر
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ ازهار؛ گل ها، شکوفه ها.
-
زهر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (اِ.) شکوفة درخت و گیاه . ج . ازهار، زهور.