کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ازمایشگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ازمایشگاه
دیکشنری فارسی به عربی
مختبر
-
واژههای مشابه
-
آزمایشگاه
واژگان مترادف و متضاد
لابراتوار
-
آزمایشگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āz[e]māyešgāh جایی که در آن آزمایشهای علمی و فنی به عمل آورند و ادوات آزمایش در آنجا فراهم باشد؛ لابراتوار.
-
آزمایشگاه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) 1 - محلی مجهز به وسایل لازم برای انجام تجارب علمی به وسیلة متخصصان یا دانشجویان . لابراتوار. 2 - محلی برای آزمایش ، محل تجربه کردن .
-
آزمایشگاه
لغتنامه دهخدا
آزمایشگاه . [ زْ / زِ ی ِ ] (اِ مرکب ) جای آزمایش . مورد آزمایش . محل امتحان .
-
آزمایشگاه
واژهنامه آزاد
جایی که در آن آزمایش انجام میدهند
-
crime laboratory
آزمایشگاه تشخیص جُرم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] سازمانی علمی که در آن با آزمایش مواد بهدستآمده از صحنۀ جُرم و افراد مظنون به یافتن مجرمان و تخمین زمان وقوع جُرم کمک میکند
-
کشت میکرب در ازمایشگاه
دیکشنری فارسی به عربی
ثقافة
-
واژههای همآوا
-
آزمایشگاه
واژگان مترادف و متضاد
لابراتوار
-
آزمایشگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āz[e]māyešgāh جایی که در آن آزمایشهای علمی و فنی به عمل آورند و ادوات آزمایش در آنجا فراهم باشد؛ لابراتوار.
-
آزمایشگاه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) 1 - محلی مجهز به وسایل لازم برای انجام تجارب علمی به وسیلة متخصصان یا دانشجویان . لابراتوار. 2 - محلی برای آزمایش ، محل تجربه کردن .
-
آزمایشگاه
لغتنامه دهخدا
آزمایشگاه . [ زْ / زِ ی ِ ] (اِ مرکب ) جای آزمایش . مورد آزمایش . محل امتحان .
-
آزمایشگاه
واژهنامه آزاد
جایی که در آن آزمایش انجام میدهند