کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ازماع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ازماع
معنی
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) قصد کردن ، دل بر کاری نهادن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ازماع
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) قصد کردن ، دل بر کاری نهادن .
-
ازماع
لغتنامه دهخدا
ازماع . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ زَمعة، به معنی پشته و آب راهه یا زمین نشیب .
-
ازماع
لغتنامه دهخدا
ازماع . [ اِ ] (ع مص ) دویدن خرگوش . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). || جای جای برآمدن گیاه و برابر ناشدن آن . || بزرگ شدن گره انگور که جای برآمدن خوشه ٔ آن است . || عزم بر کاری کردن . (منتهی الارب ). قصد کردن . دل بر کاری نهادن . (زوزنی ) (تاج ...
-
واژههای همآوا
-
عظماء
لغتنامه دهخدا
عظماء. [ ع ُ ظَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عظیم . (از اقرب الموارد). رجوع به عظیم شود.
-
اذماء
لغتنامه دهخدا
اذماء. [ اِ ] (ع مص ) سخت زدن کسی را. (منتهی الارب ). نیمه جان گذاشتن کسی را. بر باقی جان گذاشتن کسی را. (منتهی الارب ). بر باقی جان گذاشتن نیم مرده ای را.
-
اظماء
لغتنامه دهخدا
اظماء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ظِم ء، آرزومندی . || مدت میان دو نوبت آب خوردن شتر. || مدت میان دو بار آوردن شتران بر آبخور. || تشنگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) . صاحب اقرب الموارد نیز فرقی میان ظِم ْء و ظَم ْء قائل شده و کلمه ٔ اَظماءرا ...
-
اظماء
لغتنامه دهخدا
اظماء. [ اَ م َءْ ] (ع ص ) مؤنث : ظَمْیاء. کم گوشت . و منه قولهم رمح اظماء و شفة ظمیاء. (از متن اللغة) . || (ن تف ) تشنه تر.- امثال : اظماء من حوت .اظماء من رمل .
-
اظماء
لغتنامه دهخدا
اظماء. [ اِ ] (ع مص ) تشنه گردانیدن .(تاج المصادر بیهقی ). تشنه کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). گرفتار تشنگی کردن کسی . تظمئة.(از اقرب الموارد) (متن اللغة). || لاغر کردن اسب فربه را. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تظمئة...
-
جستوجو در متن
-
زمعة
لغتنامه دهخدا
زمعة. [ زَ م َ ع َ ] (ع اِ) تندی پس سم ستور یا ناخن مانندی است در بند دست گوسپند وآن در هر پای دو تاست گویا مخلوق از پاره ٔ شاخ . || موی فروهشته در پس پای گوسپند و آهو یا خرگوش و جز آن . ج ، زَمَع. جج ، زِماع . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب المو...
-
ثابت
لغتنامه دهخدا
ثابت . [ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ثبات و ثبوت . پابرجا. برقرار. مُزلَئم . سجّین . محکم . استوار. (دهار). پایدار. پاینده .مقرر. ایستاده . ایستنده . برقرار. بارد : فتح است کز او ملک بود ثابت و دین راست .زین بیش چه خواهید که باشد هنر فتح . مسعود سعد (د...
-
خرگوش
لغتنامه دهخدا
خرگوش . [ خ َ ] (اِ مرکب ) جانوریست معروف . گویند ماده ٔ او را مانند زنان حیض آید. (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). حیوانی وحشی که گوشهای دراز دارد. (ناظم الاطباء). ابوخداش . ابوخرانق . ابوعروة. ابوبنهان . ارنب . اصمع. حَوْشَب . درماء. در...
-
دل نهادن
لغتنامه دهخدا
دل نهادن . [ دِن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) دل بستن . دلبستگی یافتن . رغبت پیدا کردن . علاقه پیداکردن . علاقه یافتن : از بس احسانها که می کرد با من ، من نیز دل بنهادم و چند سال به گنجه مقیم شدم . (منتخب قابوسنامه ص 45).من که در هیچ مقامی نزدم خیمه ٔ انس...