کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ازلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ازلی
/'azali/
معنی
۱. مربوط به ازل: ◻︎ سعادت ازلی با تو روز و شب همبر/ خدای عزوجل با تو گاه و بیگه یار (مسعودسعد: ۲۳۲).
۲. ویژگی آنچه ابتدا نداشته و همیشه بوده و خواهد بود.
۳. خداوندی؛ الهی: حکمت الهی.
۴. [قدیمی] هریک از پیروان میرزایحیی نوری (= صبح ازل)، رئیس فرقهای از بابیه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
ابدی، جاودانه، دیرین، دیرینه، قدیم ≠ ابدی
دیکشنری
eternal, preexistent, primordial, pristine
-
جستوجوی دقیق
-
ازلی
واژگان مترادف و متضاد
ابدی، جاودانه، دیرین، دیرینه، قدیم ≠ ابدی
-
ازلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به ازل۱) [عربی. فارسی] 'azali ۱. مربوط به ازل: ◻︎ سعادت ازلی با تو روز و شب همبر/ خدای عزوجل با تو گاه و بیگه یار (مسعودسعد: ۲۳۲).۲. ویژگی آنچه ابتدا نداشته و همیشه بوده و خواهد بود.۳. خداوندی؛ الهی: حکمت الهی.۴. [قدیمی] هریک از ...
-
ازلی
فرهنگ فارسی معین
(اَ زَ) [ ع . ] (ص نسب .) منسوب به ازل .
-
ازلی
لغتنامه دهخدا
ازلی . [ اَ زَ ] (اِخ ) پیرو صبح ازل یعنی میرزایحیی نوری (متوفی 1330 هَ. ق .). پسر میرزا عباس نوری معروف بمیرزا بزرگ ، صبح ازل رئیس فرقه ٔ اقلیت بابیه ٔ معروف بازلیان بوده است . رجوع بصبح ازل و رجوع بوفیات معاصرین بقلم محمد قزوینی در مجله ٔ یادگار سا...
-
ازلی
لغتنامه دهخدا
ازلی . [ اَ زَ ] (ص نسبی ) منسوب به ازل . (غیاث اللغات ). که اول ندارد از حیث زمان . آنکه ابتدا ندارد. (مؤید الفضلاء). هرگزی . قدیم . دیرینه . مقابل ابدی . || که همیشه بود. همیشه . (مؤید الفضلاء) (السامی فی الاسامی ). جاوید. سرمدی . آنچه را مسبوق ب...
-
ازلی
دیکشنری فارسی به عربی
ابدي
-
واژههای مشابه
-
صفات ازلی
لغتنامه دهخدا
صفات ازلی . [ ص ِ ت ِ اَ زَ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به صفات باری ... شود.
-
کاتب ازلی
لغتنامه دهخدا
کاتب ازلی . [ ت ِ ب ِ اَ زَ ] (اِخ ) مراد حق سبحانه و تعالی [ است ] . (آنندراج ).
-
عنایت ازلی
لغتنامه دهخدا
عنایت ازلی . [ ع ِ ی َ ت ِ اَ زَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح حکما) عنایة ازلیة همان قضای الهی است ، یعنی علم حق است به آنچه سزاوارست هستی پذیرد. رجوع به قضاء در همین لغت نامه و کشاف اصطلاحات الفنون شود.
-
واژههای همآوا
-
عزلی
لغتنامه دهخدا
عزلی . [ ع َ ] (حامص ) معزولی . استعفا. (ناظم الاطباء).
-
عظلی
لغتنامه دهخدا
عظلی . [ ع َ لا ] (ع ص ) جراد عظلی ؛ ملخ دو سه بر هم نشسته . (منتهی الارب ). به معنی عاظل است . (از اقرب الموارد). ج ِ عاظل . (ناظم الاطباء). رجوع به عاظل شود.
-
جستوجو در متن
-
بیآغاز
واژگان مترادف و متضاد
ازلی، سرمدی، قدیم ≠ ابدی