کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ازلاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ازلاف
لغتنامه دهخدا
ازلاف . [ اِ ] (ع مص ) نزدیک گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). نزدیک کردن . (غیاث ). نزدیک آوردن . (زوزنی ). || جمع کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (غیاث ). فراهم آوردن . || واجب شدن .
-
واژههای همآوا
-
اظلاف
لغتنامه دهخدا
اظلاف . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ظِلف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (متن اللغة). ج ِ ظلف ، بمعنی سم شکافته چون سم گاو و گوسپند و مانند آن . (آنندراج ). ظُلوف . (متن اللغة) (اقرب الموارد). و رجوع به ظلف و ظلوف شود.
-
اظلاف
لغتنامه دهخدا
اظلاف . [ اِ ] (ع مص ) درآمدن به زمین اظلوفه و آن زمینی است که در وی سنگهای تیز باشد گویاسرشت آن سرشت کوه است . (آنندراج ). درآمدن به زمین اظلوفه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اظلاف قوم ؛ فروافتادن آنان در سرزمین ظَلَف یا اُظلوفَه . (از اقرب الموا...
-
اظلاف
لغتنامه دهخدا
اظلاف . [ اِظْ ظِ ](ع مص ) درآمدن گروهی به اظلوفة. اِظْلاف . (از اقرب الموارد). و رجوع به اظلاف (معنی اول ) و اظلوفه شود.