کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ازق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مأزق
لغتنامه دهخدا
مأزق . [ م َءْ زِ ] (ع اِ) (از «ازق ») جای تنگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || حربگاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رزمگاه . (ناظم الاطباء). موضع جنگ . ج ، مآزق . (از اقرب الموارد).
-
هیق
لغتنامه دهخدا
هیق . [ هََ ] (ع اِ) شترمرغ که برای درازی آن به این نام خوانده شده .(اقرب الموارد). شترمرغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ).- هیق ازق ؛ اشترمرغ بسیارپر. (مهذب الاسماء).|| (ص ) مرد دراز سخت دراز و گویند دراز و باریک . ج ، اهیاق ، هیوق . (اقرب الموارد). ||...