کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ازرم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مث سنگ پای قزوین
لهجه و گویش تهرانی
بی آزرم، زبر، پررو
-
حجب
واژگان مترادف و متضاد
آزرم، حیا، شرم، کمرویی ≠ گستاخی
-
بی حیا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] bihayā ۱. بیشرم؛ بیآزرم.۲. گستاخ.
-
بی شرم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bišarm ۱. بیحیا؛ بیآزرم؛.۲. پررو.
-
تواضع
دیکشنری عربی به فارسی
ازرم , شکسته نفسي , عفت , فروتني
-
شرمزدگی
واژگان مترادف و متضاد
آزرم، حیا، خجلت، شرمساری، شرمندگی ≠ فخر، مباهات
-
pudency
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پودری، حیا، ازرم، شرم، حجب، عفت، فروتنی
-
خجلت
واژگان مترادف و متضاد
آزرم، انفعال، حیا، خجالت، شرم، شرمزدگی، شرمساری، شرمندگی ≠ فخر، مباهات
-
modesty
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فروتنی، تواضع، عفت، شکسته نفسی، حیا، حجب، محجوبیت، امساک، ازرم
-
آزرمیدخت
لغتنامه دهخدا
آزرمیدخت . [ زَ دُ ] (اِخ ) دختر پرویزبن هرمزبن انوشیروان ملقبه ٔ به عادله [ مفاتیح ] که پس از خواهر خویش پوراندخت لشکریان او را بپادشاهی برداشتند و چهار ماه ملک راند. و او را آزرم و آزرمی نیز خوانده اند. رجوع به آزرم شود.
-
ادب
فرهنگ نامها
(تلفظ: adab) دانش ، فضل ، معرفت ، هنر ، حسن معاشرت ، آزرم ، حرمت ، پاس .
-
سترگ
فرهنگ نامها
(تلفظ: se(o)torg) بزرگ ، عظیم ، با اهمیت ، مهم (شخص) ، بزرگوار ؛ (به مجاز) بیآزرم و شرم .
-
خجالت
واژگان مترادف و متضاد
آزرم، انفعال، حیا، خجلت، شرم، شرمزدگی، شرمساری، شرمندگی، حجب، کمرویی ≠ پررویی، گستاخی
-
حیا
واژگان مترادف و متضاد
۱. آزرم، حجب، خجلت، شرمساری، شرم، عار ۲. ملاحظه ۳. باران، مطر
-
شرم
واژگان مترادف و متضاد
۱. آزرم، حیا ۲. خجالت، خجلت، عار، ننگ ۳. انفعال، حجب، کمرویی ≠ ۴. پررویی