کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ازرام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ازرام
لغتنامه دهخدا
ازرام . [ اِ ] (ع مص ) قطعکردن کلام کسی را. بریدن سخن کسی . || منقطع کردن بول بر کسی . (زوزنی ). قطع کردن بول و گمیز برکسی : لاتزرموا ابنی (حدیث )؛ ای لاتقطعوا علیه بوله .
-
واژههای همآوا
-
اضرام
لغتنامه دهخدا
اضرام . [ اِ ] (ع مص ) فروزانیدن آتش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). برآوروختن آتش . (تاج المصادر بیهقی ). تضریم . استضرام . (اقرب الموارد). مشتعل ساختن و برافروختن و زبانه دار کردن آتش . آتش فروزانیدن . و رجوع به تضریم و استضرام شود.