کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ازراق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ازراق
لغتنامه دهخدا
ازراق . [ اِ ] (ع مص ) ازراق عین ؛ برگردیدن چشم و ظاهر شدن سپیدی او. || ازراق ناقه ؛ سپس انداختن ناقه بار خود را. (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
اذراق
لغتنامه دهخدا
اذراق . [ اِ ] (ع مص ) ذرق افکندن مرغ . فضله افکندن طیر. سرگین افکندن مرغ . (منتهی الارب ). || اذراق ارض ؛ اسپست یعنی حندقوق و ذرق ، رویانیدن زمین . یونجه رویانیدن زمین .
-
اذراق
لغتنامه دهخدا
اذراق . [ اِذْ ذِ ] (ع مص ) سرمه درکشیدن با ذُرَق یعنی اسپست دشتی یا عصاره ٔ آن .