کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ازدواج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ازدواج
/'ezdevāj/
معنی
۱. پیمان بستن یک زن و مرد بهصورت رسمی و دینی برای زندگی مشترک؛ زناشویی.
۲. (ادبی) در بدیع، آوردن دو کلمۀ متشابهالآخر یا دو کلمۀ همنویسه و مختلفالمعنی در انتهای مصراع یا بیت، مانندِ کلمات «گلنار»، «نار»، «مکار»، و «کار» در این شعر: ای ز لعل آتشینت در دل گلنار نار / غیر دل بردن نداری ای بت مکار کار (؟: غیاثاللغات: ازدواج).
۳. [قدیمی] جفت شدن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پیوند، تزویج، زناشویی، عروسی، مزاوجت، مواصلت، نکاح، وصلت ≠ طلاق
برابر فارسی
زناشویی، پیوند زناشویی، همسرگیر
فعل
بن گذشته: ازدواج کرد
بن حال: ازدواج کن
دیکشنری
espousal, marriage, union, wedding, wedlock
-
جستوجوی دقیق
-
ازدواج
واژگان مترادف و متضاد
پیوند، تزویج، زناشویی، عروسی، مزاوجت، مواصلت، نکاح، وصلت ≠ طلاق
-
ازدواج
فرهنگ واژههای سره
زناشویی، پیوند زناشویی، همسرگیر
-
ازدواج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ezdevāj ۱. پیمان بستن یک زن و مرد بهصورت رسمی و دینی برای زندگی مشترک؛ زناشویی.۲. (ادبی) در بدیع، آوردن دو کلمۀ متشابهالآخر یا دو کلمۀ همنویسه و مختلفالمعنی در انتهای مصراع یا بیت، مانندِ کلمات «گلنار»، «نار»، «مکار»، و «کا...
-
ازدواج
فرهنگ فارسی معین
(اِ دِ) [ ع . ] (مص م .) زن گرفتن ، شوهر کردن .
-
ازدواج
لغتنامه دهخدا
ازدواج . [ اِ دِ ] (ع مص ) جفت گرفتن . زن کردن . شوهر کردن . با یکدیگر جفت و قرین شدن . با هم جفت شدن . مزاوجه . (تاج المصادر بیهقی ). زواج . زناشوئی . || جفت کردن . تزویج . با هم جفت کردن مرد و زن را. (غیاث اللغات ). و رجوع به نکاح شود. || (اصطلاح ع...
-
ازدواج
دیکشنری فارسی به عربی
زواج , مباراة
-
ازدواج
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: ezdevâǰ / ârusi طاری: šukardmun طامه ای: ezdevâǰ / ǰanxâštan طرقی: orsi کشه ای: ezdevâǰ نطنزی: ârusi
-
واژههای مشابه
-
marital counseling, marriage counseling
مشاورۀ ازدواج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] مشاورهای که عمدتاً به مسائلی مانند مسئولیتهای مشترک و وفاداری همسران و انتظارات آنها از یکدیگر میپردازد
-
group marriage
ازدواج گروهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] گونهای از زناشویی بسیار نادر در جوامع ابتدایی (primitive societies) که در آن چند زن و چند مرد بهصورت مشترک با یکدیگر ازدواج میکنند
-
gamophobia
ازدواجهراسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مطالعات زنان] ترس غیرعادی از ازدواج
-
ازدواج کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تزوج , موصل
-
ازدواج غیرشرعی
دیکشنری فارسی به عربی
زنا
-
پیمان ازدواج
دیکشنری فارسی به عربی
زواج
-
ازدواج ناجور
دیکشنری فارسی به عربی
لخبطة