کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ازالت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ازالت
/'ezālat/
معنی
= ازاله
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ازالت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ازالة] [قدیمی] 'ezālat = ازاله
-
ازالت
فرهنگ فارسی معین
(اِ لَ) [ ع . ازالة ] (مص م .) 1 - طرد کردن ، دور کردن . 2 - زایل کردن ، از بین بردن .
-
واژههای همآوا
-
عذالة
لغتنامه دهخدا
عذالة. [ ع َذْ ذا ل َ ] (ع اِ) اِست . (اقرب الموارد). سرین . (منتهی الارب ). || (ص ) بسیار نکوهش کننده . (از اقرب الموارد).
-
اذالت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اذالة] ‹اذاله› 'ezālat ۱. (ادبی) در عروض، زیاد کردن الف در وتد مجموع که در آخر رکن باشد، چنانکه متفاعلن، متفاعلان و فاعلن، فاعلان و مستفعلن، مستفعلان شود.۲. [قدیمی] خوار و رام کردن: اذالت اعدا.
-
اذالت
فرهنگ فارسی معین
(اِ لَ) [ ع . اذالة ] (مص م .) فروهشتن دامان ، دراز کردن دامن .
-
اذالة
لغتنامه دهخدا
اذالة. [ اِ ل َ ] (ع مص ) اِذالت . صاحب ذیل یعنی دامان گردیدن . فروهشتن دامن و ریشه و جز آن . (آنندراج ). || اذاله ٔ کسی ؛ سبک وخوار داشتن او را و پروای وی نکردن . خوار کردن . (مؤید الفضلاء) (تاج المصادر بیهقی ): کمر خدمت بسته و به ادالت اولیاء دولت...
-
ازالة
لغتنامه دهخدا
ازالة. [ اِ ل َ ] (ع مص ) اِزاله . اِزالت . دور کردن . (زوزنی ) (غیاث اللغات ). دور کردن ازجای . (منتهی الارب ). تزویل . اِزال . زَیل . فاتر کردن [ فراتر کردن ]. (تاج المصادر بیهقی ). یعنی دور کردن (چیزی از جائی ). (مجمل اللغة). || برگردانیدن . (منته...
-
اضالة
لغتنامه دهخدا
اضالة. [ اَ ل َ ] (ع ص ) بمعنی فراموش شده آمده است . (از دزی ج 1 ص 27).
-
اضالة
لغتنامه دهخدا
اضالة. [ اِ ل َ ] (ع مص ) اضیال . بر زمین رویانیدن ضال را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ضال بمعنی سدر و کُنار است . رویانیدن درخت ضال و آن قسمی ازکُنار است که از باران آب خورد. (ناظم الاطباء). بسیارسدر شدن زمین . (تاج المصادر بیهقی ). اضیلت و اض...
-
جستوجو در متن
-
ازاله
فرهنگ فارسی معین
(اِ لِ) [ ع . ازالة ] (مص م .) نک ازالت .
-
ازالة
لغتنامه دهخدا
ازالة. [ اِ ل َ ] (ع مص ) اِزاله . اِزالت . دور کردن . (زوزنی ) (غیاث اللغات ). دور کردن ازجای . (منتهی الارب ). تزویل . اِزال . زَیل . فاتر کردن [ فراتر کردن ]. (تاج المصادر بیهقی ). یعنی دور کردن (چیزی از جائی ). (مجمل اللغة). || برگردانیدن . (منته...
-
ازاحة
لغتنامه دهخدا
ازاحة. [ اِ ح َ ] (ع مص ) اِزاحَت . دور گردانیدن . (زوزنی ). دور گردانیدن از جای . (منتهی الارب ). دور کردن . (تاج المصادر بیهقی ). اِزاخَة: ازاح الشی ٔ؛ ازاغه من موضعه و نحاه . (تاج العروس ). || زایل کردن . از میان برداشتن . (اقرب الموارد) : امیر اب...
-
تعطف
لغتنامه دهخدا
تعطف . [ ت َ ع َطْ طُ ] (ع ص ) مهربانی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). مهربانی نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شفقت و مهربانی کردن بر کسی و راحت رسانیدن بر وی . (از اقرب الموارد) : ابوالفتح بستی به انواع ...