کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ازار رساندن به پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آزار
واژگان مترادف و متضاد
۱. آسیب، بلا، صدمه، گزند ۲. تعدی، جفا، جور، ستم، ظلم ۳. اذیت، تعذیب، زجر، شکنجه، عذاب ۴. تعب، سختی، محنت، مرارت، مشقت ۵. تاذی، مزاحمت ۶. رنج، رنجه، عنا
-
آزار
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] ( اِ.) 1 - رنج ، عذاب . 2 - بیماری ، مرض .
-
ازآر
لغتنامه دهخدا
ازآر. [ اِزْ ] (ع مص ) بانگ کردن و غریدن شیر. (منتهی الارب ).
-
آزار
لهجه و گویش تهرانی
بیماری:مگر آزار داری؟
-
ازار ازار
لغتنامه دهخدا
ازار ازار. [ اِ زا اِ زا ] (ع صوت مرکب ) کلمه ای است که بدان میش را خوانند برای دوشیدن .
-
بی آزار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] bi'āzār کسی یا چیزی که آزار نمیرساند؛ بیخطر: حیوان بیآزار.
-
مردم آزار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) mardom[']āzār کسی که با مردم بدرفتاری میکند؛ ستمگر؛ بیرحم.
-
ازار بستن
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ تَ)(مص ل .) 1 - جامه یا شلوار پوشیدن . 2 - آراسته شدن .
-
آزار دادن
لغتنامه دهخدا
آزار دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) رنج و درد و الم دادن . آزردن . اذیت کردن . ایذاء. آزار کردن . رنجانیدن .
-
آزار کردن
لغتنامه دهخدا
آزار کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آزردن .
-
آزار نمودن
لغتنامه دهخدا
آزار نمودن . [ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) اظهار رنجش کردن : از ما نه بحقیقت آزاری نمود. (تاریخ بیهقی ).
-
جان آزار
لغتنامه دهخدا
جان آزار. (نف مرکب ) جفاپیشه . ظالم . (ناظم الاطباء). آزاردهنده ٔ جان . جان آزارنده .
-
ازار خرگاه
لغتنامه دهخدا
ازار خرگاه . [ اِ رِ خ َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دامن خرگاه . (آنندراج ).
-
خلق آزار
لغتنامه دهخدا
خلق آزار. [ خ َ ] (نف مرکب ) مردم آزار. (ناظم الاطباء) : پسندیده ست بخشایش ولیکن منه بر ریش خلق آزار مرهم .سعدی (گلستان ).
-
حریف آزار
لغتنامه دهخدا
حریف آزار. [ ح َ ] (نف مرکب ) آنکه هم پیشه یا هم قمار یا هم کشتی یا ندیم خود را آزار دهد.