کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اریب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اریب
/'arib/
معنی
عاقل؛ خردمند؛ دانا.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بخرد، خردمند، دانا، عاقل، فاضل، فرزانه ≠ نادان
دیکشنری
bevel, cater-cornered, diagonal, oblique, slant, slantwise
-
جستوجوی دقیق
-
اریب
واژگان مترادف و متضاد
بخرد، خردمند، دانا، عاقل، فاضل، فرزانه ≠ نادان
-
اریب
واژگان مترادف و متضاد
کژ، محرف، معوج، منحرف، مورب ≠ راست
-
اریب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'arib عاقل؛ خردمند؛ دانا.
-
اریب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹اریو، وریب› 'orib ۱. کج؛ خمیده.۲. (قید) بهصورت کج: کمد را اریب گذاشته بود.〈 بر (به) اریب: [قدیمی] (قید) بهصورت مایل و کج: ◻︎ یک قدم چون رخ ز بالا تا نشیب / یک قدم چون پیل رفته بر اریب (مولوی: مجمعالفرس: اریب).
-
biased
اریب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] ویژگی یک برآوردگر که امید ریاضی آن برابر با مقدار پارامتر مورد برآورد نباشد
-
اریب
فرهنگ فارسی معین
( اُ ) [ ع . ] (ص .)1 - منحرف ، کج . 2 - کجی .
-
اریب
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (ص .) خردمند، زیرک ، دانا.
-
اریب
لغتنامه دهخدا
اریب . [ اَ ] (ع ص ) خردمند. (صراح ) (مهذب الاسماء). بخرد. عاقل . (آنندراج ) (کنز اللغات ). زیرک . دانا. (وطواط) (آنندراج ). اَرِب . ج ، ارباء. (مهذب الاسماء): ادیبی اریب .
-
اریب
لغتنامه دهخدا
اریب . [ اُ ] (ص ) محرف . (جهانگیری ) (برهان ). کج . منحرف . قیقاج (بترکی ). (برهان ). اُریف . اریو. (رشیدی ). وریب و این اریب اصل کلمه ٔ مُورب عرب است ، یا هر دو زبان این کلمه را داشته اند و مؤلف غیاث اللغات گوید: این [ کلمه ] اماله ٔ وراب است بعد ...
-
اریب
دیکشنری فارسی به عربی
قطر , ميل
-
اریب
واژهنامه آزاد
(گنابادی) اُرِیْب؛ کج و کوله.
-
واژههای مشابه
-
ارِیْب
لهجه و گویش گنابادی
oreib در گویش گنابادی یعنی کج و کولجه
-
biased sample
نمونۀ اریب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] نمونهای که از نوعی فرایند نمونهگیری به دست میآید و یک مؤلفۀ خطای سامانمند را القا میکند، در مقابل خطای تصادفی که اثر آن بهطور متوسط صفر میشود
-
inclined engine, slant engine
موتور اُریب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] نوعی موتور خطی که در آن محور سیلندرها نسبت به راستای قائم دارای زاویه است