کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارکون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ارکون
/'orkon/
معنی
۱. دهقان؛ کشاورز بزرگ.
۲. رئیس و پیشوا.
۳. قاضی بزرگ.
۴. مهتر ترسایان؛ پیشوای مسیحی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ارکون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مٲخوذ از یونانی] ‹ارکئون، ارکاوون، ارخون› [قدیمی] 'orkon ۱. دهقان؛ کشاورز بزرگ.۲. رئیس و پیشوا.۳. قاضی بزرگ.۴. مهتر ترسایان؛ پیشوای مسیحی.
-
ارکون
لغتنامه دهخدا
ارکون . [ اَ ] (اِخ ) حصنی منیع به اندلس از اعمال شنتمریه . و یاقوت گوید تا زمان وی در دست مسلمانان بوده است . (معجم البلدان ).
-
ارکون
لغتنامه دهخدا
ارکون . [ اَ ] (از یونانی ، اِ) بیونانی حاکم و افسر اعلی . (آنندراج ). رجوع به ارخون و ارکئون و ارکنت شود.
-
ارکون
لغتنامه دهخدا
ارکون . [ اُ ] (ع ص ، اِ) کشاورز بزرگ . (منتهی الأرب ): ارکون القریة؛ مهتر ده . (مهذب الاسماء).
-
واژههای همآوا
-
عرکون
لغتنامه دهخدا
عرکون . [ ع َ رِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عَرِک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عرک شود.
-
جستوجو در متن
-
ارکئون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] [قدیمی] 'arko(e)'on = ارکون
-
سنتریة
لغتنامه دهخدا
سنتریة. [ س َ ت ِ ری ی َ ] (اِخ ) نام ناحیتی به اندلس و از اعمال آن ارکون باشد.
-
ارکنت
لغتنامه دهخدا
ارکنت . [ اَ ک ُ ] (معرب ، اِ) اَرخون . اَرکئون . اَرکون . در قدیم ، قاضی بزرگ جمهوریهای یونان . || مهتر ترسایان . || رئیس . حاکم . ج ، اراکنة: فلما علم الرؤساء فی وقته من الکهنة والاراکنة. (عیون الانباء ج 1 ص 45 س 7 در ترجمه ٔ سقراط). و رجوع باراکن...
-
ارکئون
لغتنامه دهخدا
ارکئون . [ اَ ] (معرب ، اِ) (از ارخون یونانی بمعنی رئیس ) ارکون . ارخون . در قدیم قاضی بزرگ جمهوری های یونان . || رئیس . || مهتر ترسایان . (آنندراج ذیل ارخون ) : بیرون جماعتی که از حکم چنگزخان و قاآن از زحمات مؤنات معافند از طایفه ٔ مسلمانان سادات ....
-
اسپانیا
لغتنامه دهخدا
اسپانیا. [ اِ ] (اِخ ) (در لاتینی هسپریا و هیسپانیا و ایبریا ) اِسپانْی . اسپانیول و در نزدعرب اندلس . قسمت اعظم شبه جزیره ای است در گوشه ٔ جنوب غربی اروپا و آن با قطعه ٔ پرتقال شبه جزیره ٔ ایبری را تشکیل می دهد. پرتقال از نظر احوال جغرافیائی و احوال...