کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارکنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ارکنه
لغتنامه دهخدا
ارکنه . [ اَ ک َ ن َ ] (اِخ ) نهربزرگی است در ولایت ادرنه . این رود از دامنه های غربی سلسله ٔ استرانجه که در نزدیکی سواحل بحر اسود واقع است ، سرچشمه میگیرد. گاهی بسوی جنوب و گاهی بطرف شمال متمایل میشود و بسوی مغرب جاری میگردد و در اثنای جریان با آب د...
-
ارکنه
لغتنامه دهخدا
ارکنه . [اَ ک َ ن َ ] (اِخ ) (جسر...) رجوع به اوزون کوی شود.
-
واژههای مشابه
-
ارکنه قوما
لغتنامه دهخدا
ارکنه قوما. [ ] (اِخ ) زن اوکتای قاآن و مادر قدان اغول . (جامعالتواریخ رشیدی چ بلوشه ج 2 ص 13 (متن ) و ص 21 (حواشی فرانسه ).
-
ارکنه قون
لغتنامه دهخدا
ارکنه قون . [ ] (اِخ ) (کمرتند) منزلی از ترکستان که طبق داستانها ایلخان مغول معاصر توربن فریدون پس از شکست یافتن از او بدانجا گریخت . (حبط ج 2 ص 4).
-
جستوجو در متن
-
اسکی بابا
لغتنامه دهخدا
اسکی بابا. [ اَ ] (اِخ ) بابااسکی (بابای عتیق ). قصبه ٔ مرکز قضائی است در سنجاق قرق کلیسا از ولایت ادرنه ، در 30 هزارگزی جنوب قرق کلیسا و قریب 50 هزارگزی جنوب شرقی ادرنه ، در ساحل راست ، یعنی در کنار غربی نهر بیوک دره از توابع شط ارکنه . (از قاموس ال...
-
درلکین
لغتنامه دهخدا
درلکین . [ ] (اِخ ) دسته ای از اقوام ترک مغولی ، به این شرح که اقوامی از اتراک در زمان قدیم لقب ایشان مغول بوده و اقوام بسیار از آنان پدید آمده اند. این اقوام مغول دو قسمند، مغول درلکین و مغول نیرون . و مغول درلکین شعب و اقوامی باشند که از نسل بقیه ٔ...
-
اسحاق بک
لغتنامه دهخدا
اسحاق بک . [ اِ ب َ ] (اِخ ) یکی از غازیان دور سلطان مرادخان ثانی . وی مدت مدیدی بجنگ با صربها مأمور بود و اکثر خاک صربستان را تسخیر کرد و بعد از فتح سمندره قرال ، گریگریوس را به اسارت درآورد. پدر او تیمورطاش هم از غازیان معروف است و برادر عثمان چلب...
-
استرانجه
لغتنامه دهخدا
استرانجه . [ اِ ج َ ] (اِخ ) (بالکان ) سلسله ٔ جبالی به سنجاق قرق کلیسا از ولایت ادرنه که از بالکان قدیم منشعب گشته از حدود روم ایلی شرقی ظاهر شده در موازات سواحل بحر اسود بسوی جنوب شرقی امتداد یافته به چتالجه و چکمجه میرسد. مرتفعترین قله های این سلس...
-
احمدپاشا
لغتنامه دهخدا
احمدپاشا. [ اَ م َ ] (اِخ ) (کوپریلی زاده فاضل ...) او پسر وزیر اعظم کوپریلی محمد پاشاست و یکی از صدور عظام دوره ٔ سلطان محمد رابع است . مولد او در 1045 هَ . ق . در کوپری که از متصرفات پدر او بود،میباشد. پس از اکمال تحصیلات در 1067 بکارهای دولتی درآم...
-
ادرنه
لغتنامه دهخدا
ادرنه . [ اَ دِ ن َ ] (اِخ ) ولایتی از ولایات عثمانیه (ترکیه ٔ جدید) در روم ایلی از بخش ترکیه ٔ اروپا. در شمال آن امینه طاغ و خواجه بلقان و در مشرق آن بحر اسود و در جنوب ولایت آستانه و بحر مرمر یا داردانل و ارخبیل [ آرشی پل = گنگبار ] و در مغرب دسپتو...