کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارکان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پنج ارکان
لغتنامه دهخدا
پنج ارکان . [ پ َ اَ ] (اِ مرکب ) عبارت از پنج بنای اسلام است و آن کلمه ٔ طیبه و نماز و روزه و حج و زکوة است . (غیاث اللغات ).
-
تعدیل ارکان
لغتنامه دهخدا
تعدیل ارکان . [ ت َ ل ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) به اصطلاح فقه به آهستگی ، راست و درست ادا کردن رکوع و سجود و غیره . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود.
-
خفته ارکان
لغتنامه دهخدا
خفته ارکان . [ خ ُ ت َ / ت ِ اَ ] (ص مرکب ) که رکن های آن از کار بازداشته شده باشد. ساکن شده . ساکن . آرام : اگر جرعه ای بر زمین ریزی از می فلک چون زمین خفته ارکان نماید.خاقانی .
-
چهاربالش ارکان
لغتنامه دهخدا
چهاربالش ارکان . [ چ َ ل ِ ش ِ اَ ] (اِخ ) کنایه از خلفای اربعه باشد.(برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خیمه ٔ چهارگوشه . (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). رجوع به چاربالش ارکان شود.
-
أرکان الحکومة
دیکشنری عربی به فارسی
پايههاي دولت
-
ثابت ارکان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] sābet[']arkān ویژگی آنچه دارای پایههای محکم و استوار باشد.
-
پنج ارکان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] panj[']arkān در آیین اسلام، پنج اصلی که دین اسلام بر مبنای آنها پایهگذاری شده و عبارت است از کلمۀ طیبه، نماز، روزه، حج، و زکات.〈 پنجارکان حج: (آیین اسلام) احرام بستن، سعی بین صفا و مروه، وقوف عرفات، مزدلفه، و طواف کعبه...
-
سه ارکان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] se'arkān = موالید 〈 موالید ثلاثه
-
هفت ارکان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] [قدیمی] haft[']arkān = هفتاندام
-
پنج ارکان حج
لغتنامه دهخدا
پنج ارکان حج . [ پ َ اَ ن ِ ح َج ج ] (اِ مرکب ) نزد شافعی اول احرام بستن ، دوم سعی کردن میان صفا و مروه ، سوم وقوف عرفات ، چهارم مزدلفه ، پنجم طواف کعبه . و نزد امام اعظم سه ارکان سوای سعی و مزدلفه . (غیاث اللغات ).
-
واژههای همآوا
-
آرکان
واژهنامه آزاد
(ترکی) آ ر ک ا ن؛ آر به معنی پاک و کان به معنی خون است. اسم ترکی است و کان معرب قان است . در اصل آرقان یا آریقان بوده است. به معنی کسی که سرشت او پاک است و کسی که خون او پاک است.
-
جستوجو در متن
-
ستاد
لغتنامه دهخدا
ستاد. [ س ِ ] (اِ) ارکان حرب . رجوع به لغات فرهنگستان و ارکان حرب شود.
-
پایههای دولت
دیکشنری فارسی به عربی
أرکان الحکومة
-
رخانگ
لغتنامه دهخدا
رخانگ . [ رَ ] (اِ) مملکت ارکان . (ناظم الاطباء).