کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اروک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اروک
لغتنامه دهخدا
اروک . [ ] (اِ) به معنی زیه و لثه است : علیق ثمره اش بتوت ماند... اروک را سخت کند و ریش دهن ببرد. (نزهة القلوب ). رجوع به علیق در تحفه ٔ حکیم مؤمن و مخزن الادویة شود. در گوناباد خراسان آروک گویند.
-
اروک
لغتنامه دهخدا
اروک . [ اَ ] (اِخ ) ذواروک ؛ وادیی است در بلاد عرب . (معجم البلدان ).
-
اروک
لغتنامه دهخدا
اروک . [ اَ ] (ترکی ، اِ) بترکی مشمش است . زردآلو. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به اروق شود.
-
اروک
لغتنامه دهخدا
اروک . [ اُ ] (اِخ ) شهر معروف باستانی بابل که اکنون خرابه ٔ آن بنام وَرَکَه نامیده میشود.
-
اروک
لغتنامه دهخدا
اروک . [ اُ ] (ع مص ) چریدن شتر درخت اراک را.(تاج المصادر بیهقی ). لازم گرفتن شتر اراک را. پیوسته در شوره بودن . (تاج المصادر بیهقی ). || رسیدن شتر بهر درخت که باشد و اقامت کردن در خوردن آن . || مقیم شدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). ایستادن . || ...
-
واژههای مشابه
-
اروک خاتون
لغتنامه دهخدا
اروک خاتون . [ ] (اِخ ) مادر اولجایتو سلطان محمد خدابنده .(از سعدی تا جامی تألیف برون ترجمه ٔ حکمت ص 49).
-
واژههای همآوا
-
عروک
لغتنامه دهخدا
عروک . [ ع ُ ] (ع اِ) ج ِ عَرکی ّ. (منتهی الارب ). جج ِ عرکی ، که صیاد ماهی باشد. و از آن جمله است «علیکم ما صادت عروککم ». (از اقرب الموارد).
-
عروک
لغتنامه دهخدا
عروک . [ ع ُ ] (ع مص ) حائض گردیدن . (منتهی الارب ). حیض افتادن زن . (المصادر زوزنی ) (از تاج المصادر بیهقی ). عَرک . عَراک . و رجوع به عرک شود.
-
جستوجو در متن
-
اروق
لغتنامه دهخدا
اروق . [ اَ ] (ترکی ، اِ) به ترکی مشمش است . (فهرست مخزن الادویة). اروک . (تحفه ٔحکیم مؤمن ). زردآلو. و امروز ترکان اَریک گویند.
-
صلتان
لغتنامه دهخدا
صلتان . [ ص َ ل َ ] (اِخ ) عبدی ، نام وی قثم بن خبیئة از عبدالقیس و شاعری مفلق است . از اوست :اذا قلت یوماً لمن قد تری ارونی السری اروک الغنی و سرک ما کان عند امرئی و سر الثلاثة غیر الخفی .رجوع به عیون الاخبار ابن قتیبة، عقدالفرید چ محمدسعید عریان ، ...
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) علی کومیار عقیلی ، از بزرگان دربار اتابک افراسیاب امیر لرستان بود وبدست وی کشته شد. حمداﷲ مستوفی در تاریخ گزیده در ترجمه ٔ احوال اتابک افراسیاب آرد:... افراسیاب از گریز پشیمان شد و به مطاوعت در آمد امیر طولدای او را با ...
-
زردآلو
لغتنامه دهخدا
زردآلو. [ زَ ] (اِمرکب ) زردالو. درختی است از تیره ٔ گلسرخیان جزو دسته ٔ بادامی ها که دارای میوه ٔ شفت می باشد. آنچه را که بنام هسته ٔ میوه ٔ این درخت می نامیم عبارت از درون بر و دانه می باشد. منشاء این گیاه را ارمنستان میدانند، ولی بطور قطع اصل این ...