کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اروس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اروس
/'arus/
معنی
= متاع: ◻︎ یک روز چارپای ببردستم از گله / روز دگر اروس و قماش از نهاندره (پوربهای جامی: لغتنامه: اروس).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
Eros
-
جستوجوی دقیق
-
اروس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'arus = متاع: ◻︎ یک روز چارپای ببردستم از گله / روز دگر اروس و قماش از نهاندره (پوربهای جامی: لغتنامه: اروس).
-
اروس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [روسی] 'oro(u)s = اُرُس
-
اروس
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) (اِ.) کالا، متاع .
-
اروس
فرهنگ فارسی معین
( اُ ) 1 - (اِ.) روس . 2 - (ص .) روسی ، از مردم روسیه .
-
اروس
لغتنامه دهخدا
اروس . [ ] (ص ) روشن و صیقل زده . (در سه نسخه ٔ خطی منتخب اللغات ). و جای دیگر دیده نشد.
-
اروس
لغتنامه دهخدا
اروس . [ اَ] (اِ) متاع . کالا. (برهان ) (جهانگیری ). اسباب . (برهان ). آخریان : یک روز چارپای ببردستم از گله روز دگر اروس و قماش از نهاندره .پوربهای جامی .
-
اروس
لغتنامه دهخدا
اروس . [ اِ رُس ْ ] (اِخ ) در اساطیر قدیمه ٔ یونان نام خداوند عشق است . لاطینیان آنرا کوپیدون میگفتند. رجوع به کوپیدون شود.
-
اروس
لغتنامه دهخدا
اروس . [ اُ ] (اِخ ) رومی . او راست کتابی در نیرنجات . (الفهرست ابن الندیم چ مصر ص 434). و شاید وی همان اریوس بن اصطفانوس بن بطلینس رومی از علمای عزائم باشد. (الفهرست ص 431).
-
اروس
واژهنامه آزاد
اروس . [ اَ] (اِ) عروس. از اَرِز اوستایی بمعنای سپید و پاک و راست گرفته شده است و بهیچ روی واژه ای تازی نیست و نباید با ع نوشته شود.
-
واژههای مشابه
-
ارؤس
لغتنامه دهخدا
ارؤس . [ اَ ءُ ] (ع اِ) ج ِ رأس ، به معنی سر.
-
اروس بی
لغتنامه دهخدا
اروس بی . [ ] (اِخ ) یکی از سرداران ازبک که در جنگ با ظهیرالدین بابر اسیر و مقتول شد. (حبیب السیر جزو 4 از ج 3 ص 36).
-
اروس خان
لغتنامه دهخدا
اروس خان . [ ] (اِخ ) دوازدهمین از سلاطین دشت قبچاق ، بعد از جانی خان بن اوزبک خان در اوائل زمان امیرتیمور. (حبیب السیر جزو 1 از ج 3 ص 26 و جزو 3 از ج 3 ص 224 و 247 و 248 و 311 و 319).
-
اروس قلعه
لغتنامه دهخدا
اروس قلعه . [ اُ ق َ ع َ ] (اِخ ) (قلعه ٔ روسیان ) در چهارمیلی مغرب سرتوک ، محاذی ساحل دریا، خرابه های قلعه ای از روسها دیده میشود.دُرن گوید که نام آن اروس قلعه است و سابقاً این موضع جزیره ای بوده است . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 160 بخش...
-
اَروس پَمَّهاى
لهجه و گویش بختیاری
arus-pammai عروسک پنبهاى، عروسک پارچهاى که آن را از پنبه پُر کنند.