کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ارود
لغتنامه دهخدا
ارود. [ اَ ] (اِخ ) موضعی از توابع تنکابن . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 107 بخش انگلیسی ).
-
ارود
لغتنامه دهخدا
ارود. [ اَ وَ ] (ع ص ) آهسته کار: الدهرُ اَرود ذوغیر؛ ای یعمل عمله فی سکون لایُشعر به . (منتهی الارب ).
-
ارود
لغتنامه دهخدا
ارود. [ اُ ] (اِخ ) رجوع به اُرُد شود.
-
واژههای همآوا
-
عرود
لغتنامه دهخدا
عرود. [ ع ُ ] (ع مص ) روئیدن و بلند گردیدن گیاه و دندان . (ازمنتهی الارب ). برآمدن نبات و دندان . (تاج المصادر بیهقی ). عردالناب ؛ همه ٔ ناب خارج شد و سخت گردید، و چنین است عردالنبات . و گویند آن بمعنی خارج شدن از نرمی و سخت شدن است . (از اقرب الموار...
-
جستوجو در متن
-
ardu
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آرود
-
arrode
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آرود
-
آورود کردن
لغتنامه دهخدا
آورود کردن . [ک َ دَ ] (مص مرکب ) آورید کردن . ارید کردن . اُرود کردن . رود کردن . روده کردن . رجوع به آورید کردن شود.
-
روید
لغتنامه دهخدا
روید. [ رُ وَ ] (ع اِ مصغر) مصغر رود که به معنی آهستگی و نرمی است . (ناظم الاطباء). مصدر اروَد که تصغیر ترخیم شده است با طرح همه ٔ زواید. گویند رویداً؛ ای مهلاً و رویدک زیداً؛ ای امهله . و رُویدَ متعدی به زید است و کاف برای بیان کردن مخاطب . صاحب لسا...