کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارمیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ارمیة
لغتنامه دهخدا
ارمیة. [ اَ ی َ ] (ع اِ) ج ِ رَمی ّ. ابرهای بزرگ قطره ٔ سخت بار و ابرپاره های کوچک . (آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
ارمیه
لغتنامه دهخدا
ارمیه . [ اَ ] (اِخ ) آرمیرو . قصبه ای است در جهت جنوب شرقی تسالیا ومغرب خلیج غلوس بمسافت یک ساعته راه از ساحل دریا. هوای لطیف و آبهای فراوان و خوش دارد. در زمان عثمانیان این قصبه مرکز قضا بود و قریب 2500 نفوس و 5 جامعو 2 مدرسه و یک سربازخانه ٔ مستحک...
-
ارمیه
لغتنامه دهخدا
ارمیه . [ اُ ی َ ] (اِخ ) (دریاچه ٔ ...) بحیره ٔ ارومیه . دریاچه ٔ اورمیه . دریاچه ٔ شها . دریاچه ٔ تلا. دریاچه ٔ ارمیه در اوستا چَئِچَسْتَه ذکر شده و حمداﷲ مستوفی در نزهة القلوب چچست یاد کرده ، در شاهنامه ٔ فردوسی بتحریف خنجست آمده و آن در اوستا (سی...
-
ارمیه
لغتنامه دهخدا
ارمیه . [ اُ ی َ ] (اِخ ) اورمیه . ارومیه . شهری بزرگ و قدیم در آذربایجان ، بین آن و دریاچه ٔ ارمیه قریب سه یا چهار میل است وچنانکه گمان برده اند این شهر، شهر زرادشت پیامبر مجوس است . یاقوت گوید من آنرا به سال 617 هَ . ق . دیدم و آن شهری است نیکو، بس...
-
دریاچه ٔ ارمیه
لغتنامه دهخدا
دریاچه ٔ ارمیه . [ دَرْ چ َ / چ ِ ی ِ اُ می َ ] (اِخ ) بحیره ٔ ارمیه . دریاچه ٔ رضائیه . رجوع به ارمیه و بحیره ارمیه و رضائیه در ردیفهای خود شود.
-
بحیره ٔ ارمیه
لغتنامه دهخدا
بحیره ٔ ارمیه . [ ب ُ ح َ رَ ی ِ اُ ی َ ] (اِخ ) دریاچه ای که تا شهر ارمیه دو فرسنگ فاصله دارد و دریاچه ای تلخ و بدبوست و حیوان و ماهی در آن نمی زید. (از معجم البلدان ). و رجوع به دریاچه ٔ ارومیه و چیچست شود.
-
جستوجو در متن
-
دریاچه ٔ شاهی
لغتنامه دهخدا
دریاچه ٔ شاهی . [ دَرْ چ َ / چ ِ ی ِ ] (اِخ ) دریاچه ٔ ارمیه . دریاچه ٔ رضائیه . رجوع به ارمیه و بحیره ٔ ارمیه و رضائیه در ردیفهای خود شود.
-
ارمی
لغتنامه دهخدا
ارمی . [ اُ ](اِخ ) ارمیة. (معجم البلدان ). رجوع به ارمیه شود.
-
ارمیاجی
لغتنامه دهخدا
ارمیاجی . [ اُ ] (ص نسبی ) اُرْمَجی . از اُرمیه . اهل اُرمیه . اُرْمَوی ّ.
-
دریاچه ٔ تلا
لغتنامه دهخدا
دریاچه ٔ تلا. [ دَرْ چ َ / چ ِ ی ِ ت َ ] (اِخ ) بحیره ٔ ارمیه . دریاچه ٔ رضائیه . رجوع به ارمیه و بحیره ٔ ارمیه و رضائیه در ردیفهای خود شود.
-
دریاچه ٔ چچست
لغتنامه دهخدا
دریاچه ٔ چچست . [ دَرْ چ َ / چ ِ ی ِ چ ِ چ َ ] (اِخ ) بحیره ٔ ارمیه . دریاچه ٔ رضائیه . رجوع به ارمیه و بحیره ٔ ارمیه و رضائیه در ردیفهای خود شود.
-
دریاچه ٔ چیچست
لغتنامه دهخدا
دریاچه ٔ چیچست . [ دَرْ چ َ / چ ِ ی ِ چ َ ] (اِخ ) بحیره ٔ ارمیه . دریاچه ٔ رضائیه . رجوع به ارمیه و بحیره ٔ ارمیه و رضائیه در ردیفهای خود شود.
-
دریاچه ٔچئچسته
لغتنامه دهخدا
دریاچه ٔچئچسته . [ دَرْ چ َ / چ ِ ی ِ چ َ ءِ چ َ ت َ ] (اِخ ) بحیره ٔ ارمیه . دریاچه ٔ رضائیه . رجوع به ارمیه . و بحیره ٔ ارمیه و رضائیه در ردیفهای خود شود.