کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ارق
/'araq[q]/
معنی
رقیقتر؛ نازکتر؛ شفافتر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ارق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: ارقّ] [قدیمی] 'araq[q] رقیقتر؛ نازکتر؛ شفافتر.
-
ارق
فرهنگ فارسی معین
( اَ رَ) [ ع . ] (ص تف .) رقیق تر، تنگ تر، شفاف تر، باریک تر.
-
ارق
لغتنامه دهخدا
ارق . [ ] (اِخ ) موضعی به سیستان . (نخبةالدهر دمشقی چ لیبسک ص 183).
-
ارق
لغتنامه دهخدا
ارق . [ اَ ] (اِ) نهر و گذرآب . و در لهجه ٔ آذری اَرخ است به معنی جوی و نهر.
-
ارق
لغتنامه دهخدا
ارق . [ اَ رَ ] (ع مص ) بیداری شب .بیخواب ماندن بشب . بی خواب شدن . (زوزنی ). بیخوابی .
-
ارق
لغتنامه دهخدا
ارق . [ اَ رَق ق ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از رقیق . رقیق تر.تُنُک تر. اَدَق . شفاف تر. باریکتر. (غیاث اللغات ).- امثال : ارق ﱡ من الماء . ارق ﱡ من النسیم . ارق ﱡ من الهواء . ارق ﱡ من دمعالغمام . ارق ﱡ من دمعالمستهام . ارق ﱡ من دمعةالشیعیة . ارق ﱡ من...
-
ارق
لغتنامه دهخدا
ارق .[ اَ رِ ] (ع ص ) بیخواب . بیخواب شده . بیدار. آرِق .
-
ارق
دیکشنری عربی به فارسی
بيخوابي (غير عادي) , مرض بيخوابي
-
واژههای مشابه
-
آرق
لغتنامه دهخدا
آرق . [ رِ ] (ع ص ) بیخواب شده . در شب بیدارمانده .
-
اَرَق
لهجه و گویش بختیاری
araq عرق.
-
ارق گیر
لهجه و گویش بختیاری
araq-gir زیرپوش مردانه.
-
ارق گیرِ اسب
لهجه و گویش بختیاری
araq-gir-e asb نمد زیر زین اسب.
-
واژههای همآوا
-
عرق
لغتنامه دهخدا
عرق . [ ع َ ] (ع اِ) استخوان که گوشت از وی رندیده و خورده باشند. (منتهی الارب ). استخوانی که گوشت از وی باز کرده باشند. (غیاث اللغات ). استخوانی که قسمت اعظم گوشت لخم آن را گرفته باشند و پاره های گوشت نازک و لذیذ بر آن مانده باشد. (از اقرب الموارد). ...