کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارفق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ارفق
معنی
درميان گذاشتن , در جوف قرار دادن , به پيوست فرستادن , حصار يا چينه کشيدن دور
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ارفق
لغتنامه دهخدا
ارفق . [ اَف َ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از رِفق . برفق تر. نرمتر. بامداراتر. || (ص ) بعیر ارفق ؛ شتر آرنج برتافته . (منتهی الأرب ). آن اشتر که وارن وی از پهلو دوربود. (تاج المصادر بیهقی ). اشتر که زونگک (آرنج ) وی از پهلو دور بود. (مهذب الأسماء). مؤ...
-
ارفق
دیکشنری عربی به فارسی
درميان گذاشتن , در جوف قرار دادن , به پيوست فرستادن , حصار يا چينه کشيدن دور
-
واژههای همآوا
-
ارفغ
لغتنامه دهخدا
ارفغ. [ اَ ف َ ] (اِخ ) موضعی است . (معجم البلدان از ابن درید).
-
ارفغ
لغتنامه دهخدا
ارفغ. [ اَ ف ُ ] (ع اِ) ج ِ رَفغ،نکوهیده ترین وادی و بدترین آنها از حیث خاک وناحیه .
-
جستوجو در متن
-
درمیان گذاشتن
دیکشنری فارسی به عربی
ارفق
-
در جوف قرار دادن
دیکشنری فارسی به عربی
ارفق
-
به پیوست فرستادن
دیکشنری فارسی به عربی
ارفق
-
حصار یا چینه کشیدن دور
دیکشنری فارسی به عربی
ارفق
-
دفق
لغتنامه دهخدا
دفق . [ دَ ف َ ] (ع مص ) خم شدن آرنج شتر و دور شدن آن از پهلوی او، و چنین شتری را ادفق گویند. (از اقرب الموارد). و رجوع به اذفق و ارفق شود. || (اِ) بیرون آمدگی دندان شتر. (منتهی الارب ).
-
بارخداه
لغتنامه دهخدا
بارخداه . [ خ ُ ] (اِ مرکب ) لغتی در بارخدا یا معرب آن : فسمعته یقول : اندک اندک یا بارخداه ارفق بی یا مولای ! قال ثم خرجت نفسه ... (صفة الصفوة). رجوع به بارخدا و بارخدای شود.