کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ارغام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ارغام
/'erqām/
معنی
۱. به خاک انداختن چیزی.
۲. [مجاز] شکست دادن و خوار کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ارغام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی، مجاز] 'erqām ۱. به خاک انداختن چیزی.۲. [مجاز] شکست دادن و خوار کردن.
-
ارغام
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) 1 - به خاک مالیدن ، بینی کسی را به خاک مالیدن . 2 - خوار کردن . 3 - خشم گرفتن .
-
ارغام
لغتنامه دهخدا
ارغام . [ اَ ] (اِ) ارغا. (جهانگیری ). ارغاو. ارغاب . ارغاف . جوی آب : فرازش پر از خون چو کوه طبرخون نشیبش ز اشکم چو ارغام و آغر.عمعق (از جهانگیری ).
-
ارغام
لغتنامه دهخدا
ارغام . [ اِ ] (ع مص ) بخاک رسانیدن . (غیاث اللغات ). بخاک چسبانیدن . بخاک مالیدن . در خاک افکندن چیزی را از دست یا دهان . || خاک آلود کردن بینی کسی را. بینی کسی را بر خاک مالیدن : ارغم اﷲ انفه ؛ ای الصقه بالرغام ؛ یعنی بخاک مالد خدای بینی او را. || ...
-
واژههای همآوا
-
ارقام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ رقم] 'arqām ۱. = رقم۲. اجناس.
-
ارقام
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جِ رقم ؛ خط ها، نوشته ها. 2 - (عا.) اجناس ، مجموع چند بخش از کالا.
-
ارقام
لغتنامه دهخدا
ارقام . [ ] (اِخ ) او یکی از مشایخ اصحاب طریقت است و در بغداد می زیست و با جنید و ابوالحسین نوری و شبلی و ابوحمزه معاصر بود. رجوع به ابوالحسین نوری و رجوع به احمدبن محمدبن البغوی شود.
-
ارقام
لغتنامه دهخدا
ارقام . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ رَقَم . خطها. (غیاث اللغات ). نوشته ها. (آنندراج ). علائم موضوعه جهت نمودن اعداد.- ارقام ابجدی . رجوع به ابجد شود.- ارقام اروپایی متداول در عصر حاضر : 0 9 8 7 6 5 4 3 2 1- ارقام اسطرلاب ؛ گاه بر او (اسطرلاب ) حدود کواکب و و...
-
جستوجو در متن
-
مرغم
لغتنامه دهخدا
مرغم . [ م ُ غ َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر ارغام . رجوع به ارغام شود. || آنکه بینی وی بر خاک مالیده شده باشد. (ناظم الاطباء).
-
مرغم
لغتنامه دهخدا
مرغم . [ م ُ غ ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی است از مصدر ارغام . رجوع به ارغام شود. || آنکه بینی کسی را به خاک میمالد. (ناظم الاطباء).
-
بخاک رساندن
لغتنامه دهخدا
بخاک رساندن . [ ب ِ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) (...پشت کسی را) به زمین زدن . حریف را در کشتی بخاک افگندن . || به خاک افگندن . || به کنایه دشمن را تسلیم کردن : ارغام ؛ بخاک رساندن بینی . (منتهی الارب ).
-
خوار گردانیدن
لغتنامه دهخدا
خوار گردانیدن . [ خوا / خا گ َ دَ ] (مص مرکب ) خوار کردن . بی اعتبار گردانیدن . پست گردانیدن . تخذیل . ارغام . (یادداشت بخط مؤلف ). || هلاک گردانیدن . نابود کردن . از بین بردن . تعثیر. اِعثار. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
معقود
لغتنامه دهخدا
معقود. [ م َ ] (ع ص ) بسته و بند کرده و گره کرده . (ناظم الاطباء). بسته .بسته شده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چنانکه خنصر و بنصر بر عقد یا حی یا قیوم بسته می دارد، انمله ٔ وسطی را به ذکر مجلس معلی معقود می گرداند. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 306)...